در نشست ویژه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که روز دوشنبه، ۱۶ سرطان، برای بررسی وضعیت افغانستان برگزار شد، یکی از محورهای اصلی سخنان شماری از نمایندگان، وضعیت وخیم زنان و دختران تحت حاکمیت طالبان بود. در این میان، کاربرد واژهای پرمفهوم و سنگین در ادبیات بینالمللی توجهبرانگیز بود: آپارتاید جنسیتی.
نصیراحمد فایق، سرپرست نمایندگی افغانستان در سازمان ملل، با صراحت اعلام کرد که طالبان با اعمال محدودیتهای سیستماتیک علیه زنان، ساختار حاکمیتی را بر مبنای آپارتاید جنسیتی بنا کردهاند. اتحادیه اروپا نیز بهطور مشابه از “سرکوب سازمانیافته زنان” سخن گفت و آن را خلاف موازین حقوق بشری دانست.
اما این اصطلاح به چه معناست؟ آیا واقعاً وضعیت زنان در افغانستان، مصداق «آپارتاید جنسیتی» است؟ و چه پیامدهایی برای آینده توسعه کشور خواهد داشت؟
مفهوم آپارتاید جنسیتی در ادبیات حقوق بشر
واژه “آپارتاید” در اصل از نظام نژادپرستی در آفریقای جنوبی ریشه گرفته است، اما در سالهای اخیر، این واژه بهشکل گستردهتری در ادبیات حقوق بشر، بهویژه در اسناد بینالمللی، بهکار رفته است. آپارتاید جنسیتی (Gender Apartheid) به سیاستها یا ساختارهایی اطلاق میشود که بر پایه جنسیت، تبعیض سازمانیافته، محرومسازی و جداسازی اعمال میکنند.
در سالهای اخیر، نهادهای حقوق بشری همچون عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر نیز وضعیت زنان تحت حاکمیت طالبان را در چارچوب همین مفهوم تحلیل کردهاند. این نهادها تأکید دارند که طالبان نهفقط در رفتار فردی، بلکه در سیاستگذاری کلان، دست به حذف زنان از فضاهای عمومی زدهاند؛ آنهم بهصورت عامدانه، هدفمند و ساختاریافته.
طالبان و نظام حذف: گامبهگام تا انزوای کامل زنان
از زمان بازگشت طالبان به قدرت در اوت ۲۰۲۱، سیاستهای این گروه علیه زنان بهتدریج اما پیوسته گسترش یافته است. این سیاستها شامل:
- ممنوعیت آموزش دختران بالاتر از صنف ششم
- ممنوعیت اشتغال زنان در اغلب نهادهای دولتی و غیردولتی
- محدودیت شدید در سفر، حضور در پارکها، رستورانها، حمامها و حتی بازار
- اجبار بر پوشش چادر سیاه و همراهی محرم مرد
- بستن دفاتر نهادهای زنمحور و ممانعت از فعالیت سازمانهای حقوق زنان
این اقدامات بهوضوح نشان میدهند که طالبان در حال ساختن نوعی نظم اجتماعیاند که در آن، زن تنها در چهاردیواری خانه تعریف میشود؛ نه بهمثابه شهروند، بلکه بهمثابه تابع. چنین سیستمی، عملاً زنان را از حقوق اساسی انسانیشان محروم میسازد.
تأثیر این سیاستها، فقط در سطح فردی یا اجتماعی محدود نمیشود، بلکه پیامدهای ویرانگری برای توسعه اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان دارد. در دنیای امروز، حضور زنان در بازار کار، آموزش، سلامت، سیاست و مدیریت، نهتنها یک حق، بلکه یک ضرورت توسعهای است.
طبق برآورد بانک جهانی و UNDP، حذف زنان از اقتصاد میتواند تا ۴۵٪ کاهش در تولید ناخالص داخلی کشورهایی چون افغانستان در پی داشته باشد. همچنین، کاهش سرمایه انسانی، فرار مغزها، گسترش فقر، افزایش خشونتهای خانگی و روانپریشی جمعی از دیگر پیامدهای این سیاستهاست.
از سوی دیگر، جهان نیز در برابر این وضعیت بیتفاوت نمانده است. یکی از اصلیترین دلایل بهرسمیت نشناختن طالبان توسط جامعه بینالملل، همین آپارتاید جنسیتی است. بسیاری از کشورها، از جمله استرالیا، کانادا، آمریکا و اتحادیه اروپا، کمکهای بشردوستانه خود را مشروط به تضمین حقوق زنان کردهاند. در نشست اخیر مجمع عمومی، بار دیگر بر این مسأله تأکید شد.
آپارتاید جنسیتی در افغانستان نه یک شعار رسانهای، بلکه واقعیتی است که امروز بیش از ۱۸ میلیون زن و دختر را در این کشور تحت فشار، سرکوب و انزوا قرار داده است. آنچه طالبان انجام دادهاند، دقیقاً همان سیستم تبعیض ساختاری است که جامعه جهانی در برابر آن وظیفه دارد موضع بگیرد.
اما امید از بین نرفته است. زنان افغانستان، هرچند تحت سرکوب، همچنان صدای خود را از درون و بیرون کشور بلند میکنند. شبکههای مدنی، کنشگران مهاجر، رسانهها و نهادهای بینالمللی باید به این صداها فضا دهند و نگذارند این فصل تاریک، به حکایت همیشگی تبدیل شود.
اگر آپارتاید نژادی روزی فروپاشید، آپارتاید جنسیتی نیز محکوم به شکست است؛ اما تنها با ایستادگی، آگاهی و همبستگی جهانی.
Leave feedback about this