وزارت خارجه اوزبیکستان در پیوند به تخریب تندیس امیر علیشیر نوایی در مزارشریف، از طالبان توضیح خواسته است. طالبان در پاسخ گفتهاند که این اقدام «محلی و غیرهماهنگ» بوده و وعده دادهاند بنای تازهای برای این شاعر و متفکر بزرگ اوزبیک ساخته خواهد شد.
خبرگزاری آگاه:
احرار برهانوف، دستیار مطبوعاتی وزارت خارجه اوزبیکستان، روز چهارشنبه، ۲۹ اسد، در صفحه ایکس خود نوشت که این وزارت در رابطه با تخریب تندیس امیر علیشیر نوایی در مزارشریف، از طالبان توضیح خواسته است.
به گفته او، طالبان در پاسخ رسمی به تاشکند تأکید کردهاند که تخریب این مجسمه از سوی ادارههای محلی بلخ انجام شده و هماهنگی با وزارت اطلاعات و فرهنگ این گروه صورت نگرفته است.
طالبان همچنین ابراز تأسف کرده و وعده دادهاند که بنای تازهای به یاد این شاعر و متفکر قرن پانزدهم ساخته شود.
این در حالی است که شماری از وزیران اوزبیکتبار حکومت پیشین و گروهی از فرهنگیان، اقدام طالبان را بهشدت محکوم کرده و آن را «دشمنی آشکار با زبان و فرهنگ» مردم افغانستان دانسته بودند. اعتراضها به تخریب این تندیس در میان ترکتباران افغانستان نیز گسترده بوده، اما طالبان تاکنون به افکار عمومی داخلی پاسخ مشخصی ندادهاند.
تحلیل آگاه:
تخریب تندیس امیر علیشیر نوایی در مزارشریف را نمیتوان تنها یک اشتباه «محلی» خواند، چنانکه طالبان تلاش دارند روایت کنند. این اتفاق، بار دیگر پرده از نگاه فرهنگی و سیاسی این گروه برداشت؛ نگاهی که سالهاست با هویتهای رنگارنگ افغانستان در تضاد قرار دارد.
امیر علیشیر نوایی، شاعر، اندیشمند و سیاستمدار اوزبیکتبار قرن پانزدهم، تنها یک شخصیت تاریخی نیست. او بخشی از حافظه فرهنگی مردم ترکتبار منطقه است و حضور تندیس او در مزارشریف، نمادی از احترام به تنوع فرهنگی افغانستان بود. وقتی این مجسمه در سکوت تخریب میشود، پیام آن برای بسیاری روشن است: طالبان با مظاهر فرهنگی و هویتی که خارج از قرائت محدود خودشان باشد، مشکل دارند.
طالبان در پاسخ به فشار اوزبیکستان، از واژه «تأسف» استفاده کردند و وعده ساخت بنای تازه دادند. اما این پرسش اساسی باقی است: چرا به اعتراضهای هزاران اوزبیکتبار در داخل افغانستان هیچ پاسخی داده نشد؟ چرا طالبان تنها زمانی به تکان خوردند که یک دولت خارجی زبان به اعتراض گشود؟ این خود نشان میدهد که برای این گروه، مشروعیت خارجی هنوز مهمتر از احترام به شهروندان افغانستان است.
از زاویه دیگر، واکنش تند اوزبیکستان معنادار است. تاشکند به خوبی میداند که طالبان در مدیریت روابط با اقلیتها ناتواناند و تخریب این تندیس میتواند زخم عمیقی بر پیکر روابط قومی و فرهنگی در افغانستان بگذارد. برای اوزبیکستان، امیر علیشیر نوایی نهفقط یک چهره فرهنگی، بلکه بخشی از هویت ملی است. بیتوجهی به او، در خاک افغانستان، از دید تاشکند به معنای نادیده گرفتن یک ریشه مشترک تاریخی تلقی میشود.
اما در لایههای پنهانتر، این ماجرا فقط بر سر یک مجسمه نیست. مسئله بر سر تسلط یک نگاه تکقومیتی و انحصارگرایانه بر فضای عمومی افغانستان است. طالبان بارها نشان دادهاند که در برابر تنوع فرهنگی، بهجای پذیرش، رویکرد حذف را ترجیح میدهند. از موسیقی و هنر گرفته تا نمادهای تاریخی و تندیسها، همواره در تیررس ایدئولوژی طالبانی بودهاند.
این حادثه همچنین به ما یادآور میشود که افغانستان امروز بیش از هر زمان دیگری در خطر پاکسازی نرم فرهنگی قرار دارد. وقتی تندیسها شکسته میشوند، وقتی زبانها و ادبیاتهای غیرپشتون نادیده گرفته میشوند، وقتی جشنها و آیینهای محلی به حاشیه رانده میشوند، این همه بخشی از پروژهای است که میتواند ملت چندفرهنگی افغانستان را به ملتی تکصدا بدل کند.
طالبان وعده ساخت بنای تازه دادهاند. اما آیا چنین وعدهای چیزی فراتر از یک تاکتیک دیپلماتیک برای آرام کردن تاشکند است؟ تجربه دو دهه گذشته نشان داده است که این گروه بیشتر به تخریب عادت دارند تا به ساختن. تندیسهای بودا در بامیان، یادگارهای موسیقایی، و بسیاری از نشانههای هویتی افغانستان پیشتر هدف همین نگاه قرار گرفتهاند.
از این منظر، تخریب تندیس نوایی، یک هشدار جدی برای همه اقوام افغانستان است. هشدار از اینکه اگر طالبان امروز به سراغ نمادهای اوزبیکتباران رفتهاند، فردا نوبت به دیگر میراثهای فرهنگی خواهد رسید. سکوت در برابر این روند، به معنای پذیرش حذف تدریجی است.
فرهنگ و تاریخ مشترک ما تنها سرمایهای است که میتواند در برابر بحرانهای سیاسی و جنگی ایستادگی کند. اگر این سرمایه نابود شود، افغانستان چیزی جز صحنه خالی از هویت نخواهد بود. پرسش اینجاست: آیا جامعه افغانستان آماده است در برابر این روند ایستادگی کند یا اجازه خواهد داد سایه طالبان بر حافظه تاریخیاش گستردهتر شود؟
Leave feedback about this