شب گذشته در باغنظرگاه هرات، خانهای که باید پناهگاه و مأمنی امن برای خانوادهای میبود، به صحنهای خونین تبدیل شد. مردی مادر، همسر و دخترش را با چاقو به قتل رساند و سپس فرار کرد. این حادثه فراتر از یک جنایت فردی است؛ نمادی است از بحران عمیق اجتماعی، روانی و امنیتی که طالبان در سراسر افغانستان ایجاد کردهاند.
خانه، جایی که باید سکوت، امنیت و آرامش در آن جریان داشته باشد، به صحنه وحشت تبدیل شد. کودکی ۱۱ ساله که هیچگاه فرصت تجربه امنیت واقعی در خانه و جامعه را نیافته بود، جان خود را از دست داد. چنین خشونتی، در واقع ادامه همان سیاستی است که طالبان سالهاست پیش گرفتهاند: محدود کردن آزادیها، سرکوب زنان، بسته نگه داشتن دانشگاهها و محدودسازی فرصتهای شغلی و فرهنگی. وقتی ساختار حکومتی و امنیتی توان حفاظت از شهروندان را ندارد، خشونت خصوصی و عمومی بهسرعت گسترش مییابد.
پیام این جنایت تنها به خانواده قربانی محدود نمیشود؛ جامعهای که شاهد چنین اعمال خشونتآمیز باشد، در ترس و اضطراب فرو میرود. همسایگان، شاهدان و دوستان خانواده، کابوس کودکی ۱۱ ساله را شبانه تجربه میکنند و اعتماد عمومی به سیستم قضایی و امنیتی که در عمل غایب است، نابود میشود. سکوت طالبان در برابر چنین حوادثی، در عمل مشروعیت خشونت را تأیید میکند و ترس را به ابزار حکومتی تبدیل میسازد.
این حادثه همچنین نمود بارز بحران روانی و اجتماعی افغانستان است. محدودیتهای اقتصادی، سرکوب اجتماعی و عدم دسترسی به خدمات اساسی، فشار روانی مردم را افزایش داده و زمینه بروز خشونت فردی و جمعی را فراهم میکند. قتلهای خانوادگی، نشانهای از بحران عمیق انسانی هستند؛ جامعهای که جوانان، زنان و کودکان آن در معرض محدودیت و تهدید مداوم قرار دارند، به شدت آسیبپذیر میشود.
نکته مهم این است که طالبان بهعنوان حکومت فعلی، نه تنها در محافظت از شهروندان ناکارآمد است، بلکه خود با محدود کردن آزادیها، ایجاد ترس و سرکوب اجتماعی، زمینهساز این خشونتهاست. سیاستهایی مانند محدود کردن آموزش دختران، حذف فرصتهای شغلی و فرهنگسازی بسته، نسل آینده افغانستان را به سوی ناامیدی سوق میدهد و خشونت خانگی را تشدید میکند.
جامعه بینالمللی و نهادهای حقوق بشری نیز تاکنون واکنش موثری نشان ندادهاند. هر حادثهای مانند این، چراغ هشداری است که نشان میدهد افغانستان بدون حمایت واقعی از شهروندان، به ویژه زنان و کودکان، در مسیر فاجعه انسانی حرکت میکند. سکوت جهانی و کمکاری نهادهای حمایتی، پیامدهای اجتماعی و روانی را افزایش داده و موج خشونت و ناامنی را در سراسر کشور گسترش میدهد.
این حادثه، در کنار نمونههای متعدد خشونت خانگی و اجتماعی دیگر، تصویر روشنی از افغانستان تحت حاکمیت طالبان ارائه میدهد: کشوری که امنیت حتی در خانهها وجود ندارد، عدالت غایب است و حکومت مشروعیتی واقعی در میان مردم ندارد. نسلهای جوان و فعالان جامعه مدنی باید بدانند که مقاومت و اطلاعرسانی تنها ابزار مقابله با خشونت سازمانیافته و سکوت تحمیلی است.
قتل خانوادگی اخیر در هرات، یادآور این واقعیت است که امنیت و عدالت تنها شعار نیستند، بلکه نیاز حیاتی مردم هستند. وقتی خانهها امن نباشند، شهرها بیرحم باشند و حکومت واکنشی نشان ندهد، جامعه در حال فروپاشی است. طالبان با سکوت و بیتفاوتی، نه تنها ترس و وحشت را در دل مردم ریشهدار میکنند، بلکه آینده کشور را نیز به گروگان گرفتهاند.
این تحلیل نشان میدهد که افغانستان امروز در یک بحران چندلایه گرفتار است: بحران حقوقی، بحران اجتماعی، بحران روانی و بحران امنیتی. هر یک از این بحرانها بهطور مستقیم با سیاستها و ناکارآمدی طالبان مرتبط است. بازسازی امید، حفاظت از شهروندان و ایجاد نظام قضایی و امنیتی کارآمد، تنها راهی است که میتواند مانع از تکرار این فجایع شود و جامعهای سالم، امن و پویا را برای نسلهای آینده افغانستان فراهم کند.
این قتل نه تنها نمادی از خشونت فردی، بلکه بازتاب حکمرانی مبتنی بر ترس و سرکوب طالبان است؛ حکمرانیای که آینده کشور را در سایه وحشت، ناکارآمدی و بیعدالتی گرفتار کرده است.
Leave feedback about this