حاکمیت طالبان در افغانستان، قلب کشور را به پایگاه عملیاتی شبکه القاعده تبدیل کرده است؛ واقعیتی که چهار سال پس از بازگشت آنها به قدرت، جامعه جهانی باید آن را جدی بگیرد. محور این واقعیت عبدالرحمان المغربی است؛ فردی که هم داماد ایمنالظواهری و هم مشاور ارشد ملا هبتالله محسوب میشود. حضور او در هسته قدرت طالبان، تنها یک همپوشانی ایدئولوژیک نیست، بلکه نشاندهنده نفوذ مستقیم شبکه القاعده در تصمیمگیریهای کلان افغانستان است.
محمد اباطی، معروف به عبدالرحمان المغربی، تبعه مراکش و عضو فهرست سیاه وزارت خارجه آمریکا و سازمان ملل است و برای بازداشت او ۷ میلیون دلار جایزه تعیین شده است. هدایت شبکه رسانهای القاعده، «السحاب»، و مدیریت شاخه نظامی این شبکه در افغانستان و پاکستان، او را به یکی از ستونهای عملیاتی و تبلیغاتی تروریسم بینالمللی تبدیل کرده است. شبکه السحاب، فراتر از انتشار پیامهای تبلیغاتی، ابزار جذب نیرو، هماهنگی عملیات و گسترش نفوذ ایدئولوژیک القاعده در منطقه محسوب میشود و حضور آن در افغانستان به طالبان امکان میدهد کنترل همزمان نظامی و رسانهای را اعمال کنند.
نکته کلیدی، حمایت طالبان از اوست. منابع امنیت ملی پیشین افغانستان و اطلاعات محرمانه بینالمللی تأکید میکنند که حضور المغربی در کندهار یک راز نبوده و طالبان نه تنها از او محافظت کردهاند، بلکه مشاوره او در سیاستگذاریهای ایدئولوژیک گروه حیاتی بوده است. به عبارت دیگر، القاعده و طالبان در آموزش نظامی، تصمیمگیریهای کلان و سیاستگذاری ایدئولوژیک کاملاً یکپارچه عمل میکنند. این همکاری نشان میدهد که افغانستان نه یک کشور تحت حاکمیت مستقل، بلکه مرکزی برای هماهنگی عملیاتهای تروریستی بینالمللی شده است.
پیامدهای این اتحاد برای مردم افغانستان جدی و نگرانکننده است. مناطق شرقی و شمالی، به ویژه پنجشیر، شاهد حضور پایگاههای نظامی و آموزشی القاعده هستند. این وضعیت نه تنها امنیت شهروندان و فعالان مدنی را تهدید میکند، بلکه امکان کنترل ایدئولوژیک، آموزش نظامی گروههای محلی و حتی جذب نوجوانان به عملیاتهای مسلحانه را فراهم میآورد. افغانستان امروز، علاوه بر بحران اقتصادی و حقوق بشری، با تهدید امنیتی ساختاری مواجه است که پیامدهای آن فراتر از مرزهای کشور احساس میشود.
ابعاد منطقهای و بینالمللی این مسأله نیز جدی است. حضور فعال شبکه القاعده در افغانستان میتواند تهدیدی مستقیم برای کشورهای همسایه و حتی اروپا و آمریکا باشد. این پایگاهها میتوانند به هسته عملیات تروریستی منطقهای تبدیل شوند و موج مهاجرت، بیثباتی و افزایش جرایم مسلحانه را تشدید کنند. از سوی دیگر، هرگونه تعامل دیپلماتیک یا کمک اقتصادی بدون در نظر گرفتن نفوذ القاعده، بالقوه خطرناک است و میتواند به تقویت شبکههای تروریستی منجر شود.
این واقعیت، هشدار مستقیم برای جامعه جهانی است. طالبان نمیتوانند مدعی حاکمیت مشروع و جدایی از تروریسم بینالمللی باشند. کمکهای اقتصادی، برنامههای توسعهای و تعاملات دیپلماتیک با افغانستان بدون توجه به نفوذ شبکه القاعده، نه تنها ناکافی بلکه بالقوه خطرناک هستند. چشمپوشی از این واقعیت، معنایش افزایش تهدیدات داخلی و منطقهای است و پیامدهای آن میتواند تا سالها ادامه یابد.
افغانستان چهار سال پس از بازگشت طالبان، نه تنها گرفتار بحران اقتصادی و حقوق بشری است، بلکه به مرکز عملیات تروریستی بینالمللی تبدیل شده؛ جایی که القاعده و طالبان، متحدان نامرئی اما واقعی هستند. حضور و نفوذ عبدالرحمان المغربی نشان میدهد که جامعه جهانی و نهادهای امنیتی بینالمللی نمیتوانند در برابر این خطرات بالقوه و بالفعل چشمبسته بمانند.
افغانستان امروز، نهتنها قربانی بحران داخلی است، بلکه میدان خطر بالقوهای برای جهان شده است. هر تصمیم دیپلماتیک یا کمک خارجی که این واقعیت را نادیده بگیرد، میتواند پیامدهای امنیتی و انسانی گستردهای به همراه داشته باشد و نه تنها ثبات افغانستان، بلکه امنیت منطقه و جهان را تحت تأثیر قرار دهد.
Leave feedback about this