نوبسنده : سید حسن موسوی
افغانستان امروز در چنبره ایدئولوژی سختگیرانه طالبان گرفتار است و میلیونها نفر، بهویژه زنان، کودکان و شهرنشینان، زندگی روزمره خود را در شرایط فقر، محرومیت و فشار اقتصادی میگذرانند. هیچ نشانهای از انعطاف یا تغییر در سیاستهای طالبان دیده نمیشود و پیامدهای این بیتوجهی، هر روز عمیقتر میشود.
طالبان بار دیگر نشان داده است که پایبندی به ایدئولوژی سختگیرانهاش، حتی در برابر فشارهای جهانی، غیرقابل انعطاف است. خالد حنفی، وزیر امر به معروف، آشکارا اعلام کرده است: «حتی اگر دنیا چپه و راسته شود، نباید از عقاید و باورهای ما دست کشید.» این جمله کوتاه، اما هشداردهنده، تصویر روشنی از سیاست رسمی طالبان ارائه میدهد: گروهی که زندگی میلیونها نفر را در داخل کشور قربانی باورهای ایدئولوژیک خود کرده و کوچکترین سازشی با واقعیتهای بینالمللی ندارد.
پایبندی کورکورانه طالبان به این دیدگاه، اثرات فوری و مستقیم بر زندگی مردم دارد. زنان و دختران افغانستان، که حق تحصیل و کارشان از سوی طالبان محدود شده است، در حاشیه جامعه رها شدهاند و فرصتهای فردی و اجتماعی آنها بهشدت کاهش یافته است. خانوادهها در شرایطی زندگی میکنند که امنیت شغلی، دسترسی به خدمات پزشکی و آموزش فرزندانشان شدیداً محدود است. محدودیتهای اقتصادی ناشی از تحریمها و کاهش کمکهای بینالمللی، این فشارها را دوچندان کرده و زندگی روزمره مردم را به یک مبارزه دائمی برای بقا تبدیل کرده است.
پیامدهای بلندمدت این سیاستها فراتر از اقتصاد و حقوق زنان است. پایبندی ایدئولوژیک طالبان دروازههای سرمایهگذاری، توسعه اقتصادی و تعامل با جامعه جهانی را مسدود کرده و اقتصاد کشور را در آستانه فروپاشی قرار داده است. نهادهای بینالمللی، به ویژه سازمانهای امدادی و بهداشتی، نمیتوانند بدون محدودیت به فعالیت بپردازند و این محدودیتها فشار مضاعفی بر شهروندان فقیر و محروم تحمیل میکند. حتی در شهرهای بزرگ، خانوادهها در تأمین نیازهای اولیه خود مانند نان و کرایه خانه در فشار هستند و در مناطق زلزلهزده مانند کنر، که بسیاری از مردم خانه و دارایی خود را از دست دادهاند، عملاً شاهد انتظار برای مرگ و بیماری هستند.
علاوه بر این، پیامدهای فرهنگی و اجتماعی نیز بسیار وخیم است. نسلی که در چنین محیط بسته و سرکوبگر رشد میکند، فرصتهای تحصیلی و اجتماعی خود را از دست میدهد و زنان و دختران عملاً از مشارکت فعال در جامعه محروم میشوند. چنین سیاستهایی امید به تغییر یا بهبود شرایط را در کوتاهمدت به یأس و سرخوردگی تبدیل میکند و اعتماد عمومی به حکومت و نهادهای محلی و بینالمللی را کاهش میدهد.
از منظر انسانی، محدودیتهای طالبان بر فعالیت امدادی و آموزش، به ویژه برای زنان و کودکان، پیامدهای جبرانناپذیری دارد. سوءتغذیه، بیماریهای قابل پیشگیری و محرومیت از آموزش، نسل آینده افغانستان را تهدید میکند و باعث میشود که بحران انسانی تنها با افزایش فقر و نابرابری ادامه یابد. زنان و کودکان در چنین شرایطی نه تنها قربانی محدودیتهای ایدئولوژیک هستند، بلکه عملاً به فراموششدگان جامعه تبدیل میشوند.
جامعه جهانی اکنون با واقعیتی تلخ روبهرو است: فشارهای دیپلماتیک و اقتصادی بدون ارائه راهکارهای عملی و حمایت مستقیم از مردم، تنها رنج شهروندان مظلوم را افزایش میدهد. کمکهای هدفمند، حمایت از زنان و کودکان و فشار همزمان بر طالبان برای اجازه فعالیت امدادی، تنها ابزارهایی هستند که میتوانند اثرات مخرب پایبندی ایدئولوژیک را کاهش دهند. بدون هماهنگی جدی و ورود عملی نهادهای بینالمللی، بحران انسانی در افغانستان ادامه خواهد یافت و پیامدهای آن فراتر از مرزهای کشور خواهد رفت.
موضع صریح طالبان درباره پایبندی به ایدئولوژی، تصویری تلخ از آینده افغانستان ارائه میدهد: کشوری منزوی، فقیر، و بیرحم برای زنان و کودکان، جایی که سیاستهای خشک ایدئولوژیک زندگی روزمره مردم را تعیین میکند و جامعه جهانی باید بپذیرد که بدون اقدام فوری، میلیونها نفر قربانی این بیتوجهی و سیاستهای غیرواقعبینانه خواهند شد.
در نهایت، تحلیل شرایط نشان میدهد که افغانستان با یک بحران چندبعدی روبهروست: انسانی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی. بدون تغییر رویکرد طالبان، بدون حمایت هدفمند جامعه جهانی و بدون برنامهریزی مؤثر برای امداد و توسعه، وضعیت مردم افغانستان نه تنها بهبود نمییابد، بلکه هر روز پیچیدهتر و بحرانیتر خواهد شد.
Leave feedback about this