سپتامبر 26, 2025
خبرگزاری آگاه؛ روایت دقیق، تحلیل عمیق؛ رسانه بیداری و برابری
افغانستان خبرگزاری آگاه دیدگاه سیاست

پروژه افغانستان؛ طراحی واشنگتن برای لرزش آسیای میانه

ChatGPT said:

نویسنده: سید حسن موسوی

افغانستان بار دیگر به میدان اصلی یک پروژه ژئوپولیتیک تازه تبدیل شده است؛ پروژه‌ای که نه تنها سرنوشت داخلی کشور را به بازی می‌گیرد، بلکه لرزه‌هایی جدی را متوجه آسیای میانه، روسیه، چین و حتی ایران می‌کند. آنچه امروز در کابل، مزار شریف و قندهار جریان دارد، صرفاً یک بازی داخلی طالبان نیست؛ بلکه بخشی از معادله‌ای بزرگ‌تر است که در آن واشنگتن، امارات، پاکستان و مسکو هر کدام با نقشه‌های متفاوت وارد میدان شده‌اند.

تصمیم اخیر مسکو برای به رسمیت شناختن طالبان بیش از آنکه نشانه‌ای از اعتماد باشد، اعترافی تلخ به ترس عمیق کرملین است. نمایندگان امنیتی روسیه بارها هشدار داده‌اند که اگر طالبان مهار نشوند، شمال افغانستان می‌تواند سکوی پرتاب حملات به تاجیکستان، ازبکستان و ترکمنستان شود. این کشورها در شرایطی شکننده به‌سر می‌برند؛ اقتصادهای بیمار، ارتش‌های کوچک و ناکارآمد، و مردمی که بیشتر به فکر مهاجرت یا معیشت روزانه‌اند تا دفاع از دولت‌های ضعیف خود و از تحولات جهانی بی‌خبر هستند. در چنین وضعیتی، روسیه ناچار شده به طالبان امتیاز دهد و با آن‌ها معامله کند؛ معامله‌ای که ماهیت آن بیشتر تدافعی است تا استراتژیک.

در کنار روسیه، امارات متحده عربی نقش تازه‌ای یافته است. همان‌طور که عربستان در دهۀ ۹۰ حامی اصلی طالبان بود، امروز ابوظبی همان مأموریت را در شرایط تازه به‌عهده گرفته است. گزارش‌های میدانی نشان می‌دهد هزاران موتر تویوتای جدید در شمال افغانستان، به‌ویژه مزار شریف، به طالبان توزیع شده است؛ تجهیزاتی که ردپای مالی و لجستیکی امارات در آن آشکار است. ابوظبی دیگر صرفاً نقش حامی مالی ندارد؛ این کشور به سرعت در حال تبدیل شدن به پایگاه سیاسی و لجستیکی طالبان است. مزار شریف به‌تدریج به مرکز شمالی این گروه بدل شده و احتمال می‌رود نیروهایی از کشورهای آسیای میانه نیز در این منطقه آموزش ببینند، در حالی که امارات این بار نه به‌عنوان بازیگر مستقل، بلکه در نقش شریک نزدیک واشنگتن عمل می‌کند.

پاکستان نیز بار دیگر مجری اصلی این صحنه است. دیدارهای اخیر رئیس آی‌اس‌آی با مقام‌های آمریکایی، حتی در سطح رئیس‌جمهور، نشان می‌دهد که اسلام‌آباد به شدت در قلب این پروژه قرار دارد. این کشور همان نقش همیشگی خود را ایفا می‌کند: مدیریت طالبان، انتقال پیام‌های واشنگتن و هماهنگی عملیاتی در سطح منطقه‌ای. شبکه حقانی، به ویژه، کنترل مستقیم بر کابل دارد و طالبان را نه تنها به‌عنوان ابزار امنیتی در برابر هند، بلکه پلی برای معامله با واشنگتن و ابوظبی می‌بیند.

در این میان، شکاف درونی طالبان اهمیت حیاتی دارد. جناح قندهاری، به رهبری ملا برادر، بیشتر به سمت روسیه و چین متمایل است و تلاش می‌کند روابط متوازنی با مسکو و پکن ایجاد کند تا مشروعیت بین‌المللی و حمایت اقتصادی به دست آورد. جناح حقانی، که کابل را در کنترل دارد، مسیر متفاوتی را دنبال کرده و از طریق روابط نزدیک با امارات و سرویس‌های امنیتی منطقه، عملاً کانال اصلی واشنگتن محسوب می‌شود. این دوگانگی به طالبان امکان می‌دهد در یک زمان از شرق و غرب امتیاز بگیرند: از روسیه و چین به‌عنوان ضمانت امنیتی و از آمریکا و امارات به‌عنوان ضمانت اقتصادی و سیاسی.

هدف نهایی این پروژه، آسیای میانه است. واشنگتن امیدوار است با تبدیل طالبان به یک اهرم فشار سیال، دیوار دفاعی روسیه در شمال را متزلزل کند. ارتش‌های آسیای میانه در برابر تهدید طالبان آسیب‌پذیرند: ارتش تاجیکستان حدود ۹ هزار نیروی فعال دارد، ارتش ترکمنستان با فساد ساختاری روبه‌رو است و ازبکستان، علی‌رغم داشتن نیروی انسانی بیشتر، توان سازماندهی کافی برای یک جنگ واقعی ندارد. در چنین شرایطی، هر فشار جدی از سوی طالبان می‌تواند این دولت‌ها را به سرعت دچار بحران کند. برای آمریکا، این سناریو فرصتی طلایی است: بی‌ثبات کردن حیاط خلوت روسیه و چین بدون نیاز به مداخله مستقیم نظامی. برای امارات، پروژه فرصتی برای نفوذ منطقه‌ای و تحکیم جایگاه خود به‌عنوان بازیگر کلیدی جهان اسلام است و برای پاکستان، تثبیت نقش سنتی‌اش به‌عنوان مدیر صحنه افغانستان.

پرسش کلیدی این است که طالبان تا چه حد بازیگر مستقل‌اند؟ شواهد نشان می‌دهد که آن‌ها بیشتر یک ابزار دوگانه هستند تا بازیگری مستقل. برای آمریکا و امارات، طالبان ابزاری برای فشار بر روسیه، چین و ایران‌اند و برای روسیه، ابزاری برای خرید زمان و جلوگیری از تهدید فوری. طالبان البته از این وضعیت سود می‌برند؛ مشروعیت نسبی در سطح بین‌المللی، کمک‌های مالی، تجهیزات و آزادی عمل در داخل، اما این سود موقتی است و هر جناح ناچار است میان منافع متضاد قدرت‌های جهانی تعادل برقرار کند؛ تعادلی که در بلندمدت ناممکن به نظر می‌رسد.

در نهایت، قربانی اصلی این بازی ژئوپولیتیک مردم افغانستان‌اند. کشور بار دیگر به سکوی پرتاب پروژه‌های خارجی بدل شده است. به جای اینکه افغانستان به‌عنوان یک دولت مستقل با حاکمیت ملی عمل کند، سرنوشت آن در خارج از مرزها و پشت درهای بسته اتاق‌های قدرت در مسکو، واشنگتن، ابوظبی و اسلام‌آباد تعیین می‌شود. مردم افغانستان، که بیش از چهار دهه هزینه جنگ‌ها و پروژه‌های نیابتی را پرداخته‌اند، حالا در برابر واقعیت تازه‌ای قرار گرفته‌اند: کشورشان بار دیگر به میدان بازی قدرت‌های جهانی بدل شده و آینده‌شان در دست کسانی است که هیچ مسئولیتی در برابر آنان احساس نمی‌کنند.

تمام شواهد موجود یک پیام روشن دارند: «پروژه افغانستان» وارد فاز تازه‌ای شده است. روسیه از ترس با طالبان معامله کرده، امارات نقش عربستان دهۀ ۹۰ را بازآفرینی می‌کند، پاکستان مجری میدانی است و واشنگتن امیدوار است با این چینش آسیای میانه را به نقطه ضعف روسیه و چین بدل کند. طالبان، در این میان، هم از روسیه و چین امتیاز می‌گیرند و هم با آمریکا و امارات معامله می‌کنند، اما نتیجه روشن است: افغانستان بار دیگر قربانی پروژه‌ای بزرگ‌تر شده و آسیای میانه را نیز در آستانۀ لرزشی جدی قرار داده است.

Leave feedback about this

  • Quality
  • Price
  • Service

PROS

+
Add Field

CONS

+
Add Field
Choose Image
Choose Video