8ff00d70 c50f 11ef a5ad df765a11509a.png 696x391 1
خبرگزاری آگاه دیدگاه سیاست

“جنگ بی‌پدر”: از کابل تا مرز خوست — طالبان در جستجوی اقتدار گمشده

درگیری‌های اخیر میان طالبان و ارتش پاکستان ظاهراً بر سر نقض حریم هوایی و پاسخ متقابل شکل گرفته است. اما در عمق، این جنگ بازتاب شکاف‌های پنهان در روابط استخباراتی، ژئوپولیتیکی و ایدئولوژیک میان دو طرف است — شکافی که از زمان سقوط کابل در سال ۲۰۲۱ آرام‌آرام به نقطه انفجار رسیده و اکنون با حمله مرزی طالبان علنی شده است.

طالبان که در دهه نود تحت حمایت اسلام‌آباد رشد کردند، امروز در تلاش‌اند خود را «مستقل» و «صاحب مملکت» نشان دهند. اما پاکستان نمی‌تواند بپذیرد نیروهایی که با سرمایه سیاسی، مالی و نظامی‌اش به قدرت رسیدند، اکنون علیه‌اش موضع بگیرند. این تقابل در واقع جنگی میان مهندسان قدرت و محصول مهندسی‌شده‌ای است که از کنترل خارج شده است.

شام دیروز، صدای گلوله‌باران از مرزهای شرقی افغانستان برخاست. طالبان به مواضع مرزی پاکستان در خوست و پکتیکا حمله کردند. این نخستین واکنش مستقیم طالبان به حمله هوایی چند روز پیش پاکستان بر کابل بود. آن حمله نه‌تنها حریم افغانستان را نقض کرد، بلکه غرور سیاسی طالبان را نیز زیر سؤال برد. حالا این گروه با آتش و گلوله می‌خواهد ثابت کند هنوز «صاحب مملکت» است. اما واقعیت میدان، پیچیده‌تر و خطرناک‌تر از شعارهاست.

طالبان می‌دانند در چهار سال گذشته تصویرشان در میان مردم افغانستان آسیب دیده است. از فقر و محدودیت زنان گرفته تا انزوا در صحنه جهانی، هر روز بر ضعف حاکمیتشان افزوده شده است. حمله پاکستان فرصتی داد تا افکار عمومی از بحران داخلی به «دشمن خارجی» منحرف شود. اما در پشت این نمایش قدرت، ترس پنهان است — ترس از بی‌اعتباری، شکاف درونی و خشم مردمی که دیگر به شعار «استقلال اسلامی» باور ندارند.

پاکستان نیز بازی را تمام نکرده است. حمله به کابل و هدف قراردادن رهبر تحریک طالبان پاکستانی (TTP) پیامی روشن داشت: اسلام‌آباد حاضر نیست بهای میزبانی طالبان افغان از دشمنان داخلی‌اش را بپردازد. مرزهای شرقی افغانستان امروز صحنهٔ تسویه‌حسابی دیرینه‌اند؛ میان حامی و تحت‌الحمایه، میان مهندس و مخلوق.

اسلام‌آباد با بحران اقتصادی، بی‌ثباتی سیاسی و فشار از سوی ارتش روبه‌رو است. یک دشمن بیرونی دقیقاً همان چیزی است که می‌تواند ضعف‌های درونی را پنهان کند. طالبان نیز می‌خواهند خود را «مدافع خاک افغانستان» نشان دهند تا از زیر بار انتقادات داخلی رهایی یابند. اما هر دو طرف درگیر جنگی‌اند که نه پدر دارد و نه منطق — جنگی میان دو چهره از یک افراط‌گرایی واحد.

حمله هوایی پاکستان نه صرفاً اقدام نظامی، بلکه پیام استخباراتی صریحی بود. اسلام‌آباد نمی‌خواهد بهای پناه‌دادن طالبان افغان به دشمنان داخلی‌اش را بپردازد. حمله طالبان به مواضع مرزی پاسخی بود که هدفی فراتر از نظامی داشت — بازسازی چهره‌ای از قدرت که زیر آوار تحقیر سیاسی و بی‌عملی فروریخته بود.

طالبان، پس از چهار سال بحران مشروعیت، به «جنگ برای نمادها» روی آورده‌اند. آن‌ها می‌دانند تصویرشان به‌عنوان حاکم مستقل رنگ باخته است. هر حمله مرزی فرصتی است برای بازنمایی اقتدار — ولو در سطح نمایش.

اما واقعیت میدان پیچیده‌تر است. منابع محلی در شرق افغانستان تأیید می‌کنند که درگیری‌های امروز نه تنها کنترل طالبان بر مناطق مرزی را به چالش کشیده، بلکه اختلاف درونی میان فرماندهان را تشدید کرده است. جناح نظامی طالبان به رهبری محمد یعقوب مجاهد خواستار تقابل آشکار و گسترده‌تر با پاکستان است. جناح سیاسی به رهبری ملا برادر نگران فروپاشی روابط با همسایگان و از دست‌رفتن فرصت‌های شناسایی جهانی است.

آنچه اکنون میان طالبان و پاکستان جریان دارد، در واقع سه جنگ هم‌زمان است:

  1. جنگ مرزی برای کنترل جغرافیا و نمایش اقتدار.

  2. جنگ استخباراتی برای نفوذ در ساختارهای دشمن سابق.

  3. جنگ مشروعیت برای اثبات نمایندگی واقعی اسلام سیاسی در منطقه.

پاکستان با فشارهای داخلی، بحران اقتصادی و تهدیدات تحریک طالبان پاکستانی مواجه است. ارتش اسلام‌آباد به‌دنبال دشمن خارجی است تا ضعف درونی خود را پنهان کند. طالبان نیز می‌کوشند با دامن‌زدن به احساسات ضدپاکستانی، شکست‌های داخلی خود را در اقتصاد، حقوق بشر و انزوای بین‌المللی پوشش دهند.

دو طرف در جستجوی پیروزی نمادین‌اند تا مخاطبان داخلی‌شان را آرام کنند، اما هیچ‌کدام توان مدیریت پیامدهای واقعی جنگ را ندارند. تحولات منطقه‌ای همزمان با درگیری‌ها نشان از جابه‌جایی خطوط نفوذ دارد. سفر امیرخان متقی به هند درست پیش از حمله پاکستان از نگاه تحلیل‌گران تصادفی نیست. اسلام‌آباد این دیدار را خیانتی سیاسی تلقی می‌کند، زیرا کابل به‌سمت محور دهلی‌نو و حتی پکن گرایش نشان می‌دهد.

سکوت معنادار تهران، مسکو و پکن در برابر حمله هوایی پاکستان نشانه‌ای از سنجش فرصت‌های ژئوپولیتیکی آنان است. آن‌ها می‌دانند تضعیف متقابل طالبان و اسلام‌آباد می‌تواند راه را برای نفوذ اقتصادی و امنیتی بیشتر در افغانستان باز کند. کشورهای عربی مانند قطر و عربستان از تنش گسترده پرهیز می‌کنند، چون بی‌ثباتی در افغانستان به معنای تهدید مسیر انرژی و سرمایه‌گذاری در جنوب آسیاست.

در درون طالبان، این تقابل بحران تازه‌ای از هویت سیاسی ایجاد کرده است. این گروه که سال‌ها خود را «فرزندان جهاد» و وارث استقلال افغانستان می‌دانست، حالا در برابر پرسشی تاریخی ایستاده‌اند: آیا بدون حمایت خارجی می‌توانند بقا یابند؟

طالبان شاید توان حمله به چند پاسگاه مرزی را داشته باشند، اما در سطح بین‌المللی منزوی، اقتصاد فروپاشیده و از نظر نظامی وابسته به تجهیزات قدیمی‌اند. واکنش امروز آن‌ها در مرز، بیش از آنکه نشانه قدرت باشد، انعکاس درماندگی و بی‌برنامگی است.

در نهایت، درگیری طالبان و پاکستان بازتاب شکست یک پروژه تاریخی است. پروژه‌ای که قرار بود عمق استراتژیک برای اسلام‌آباد بسازد، اما حالا همان عمق، به گور سیاسی پاکستان تبدیل شده است. پاکستان دهه‌ها با پرورش گروه‌های مذهبی به‌دنبال نفوذ در افغانستان بود. طالبان امروز می‌خواهند ثابت کنند از حریم کشور دفاع می‌کنند، اما تاریخ فراموش نمی‌کند: این همان گروهی است که دو دهه در سایه ارتش پاکستان نفس کشید و بدون چراغ سبز اسلام‌آباد قدمی برنمی‌داشت. اکنون در تلاش برای اثبات استقلال، وارد همان میدان آتشی شده‌اند که پاکستان سال‌ها پیش در افغانستان برافروخت.

جنگی که حالا همه را می‌سوزاند، نه جنگ وطن است و نه ایمان؛ جنگی است میان دو شریک قدیمی که از هم زخم خورده‌اند — جنگ بی‌پدر افراط‌گرایی که از مرز خوست تا آسمان کابل شعله می‌کشد.

Leave feedback about this

  • Quality
  • Price
  • Service

PROS

+
Add Field

CONS

+
Add Field
Choose Image
Choose Video