قطع پیدرپی برق در کابل، به ویژه در اوج گرمای تابستان، دیگر یک مسأله فنی صرف نیست بلکه نشانهای از بحران گستردهتر مدیریتی و سیاسی است که حکومت طالبان را در تنگنا قرار داده است. این خاموشیها که زندگی روزمره میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار داده، بهروشنی نمایانگر شکست در اداره پایتخت و ناتوانی در تامین نیازهای اساسی مردم است.
در شرایطی که برق به عنوان منبعی حیاتی برای تأمین آب، غذا، آموزش، خدمات سلامت و اشتغال محسوب میشود، قطعی مکرر آن تبعات جدی و ملموسی دارد. نوزادان و کودکان که در معرض گرمای طاقتفرسا قرار میگیرند، خانوادههایی که به واسطه خاموشی کولرهای خود در معرض خطر گرمازدگی هستند، و کسبوکارهای کوچک که به دلیل نبود برق تعطیل میشوند، تنها بخشی از آسیبدیدگان این بحراناند.
طالبان که اکنون حاکمیت کامل را در دست دارند، دیگر نمیتوانند کمکاریهای گذشته را به دولتهای پیشین نسبت دهند. مشکلات ساختاری مانند ضعف زیرساختها، کمبود واردات انرژی، فساد در توزیع برق و نبود برنامهریزی دقیق، همه نشان از ناکارآمدی مدیریتی دارند. این مسأله باعث شده تا نه تنها کیفیت زندگی مردم به شدت کاهش یابد، بلکه مشروعیت حکومت نیز به چالش کشیده شود.
یکی از نکات برجسته در این بحران، توزیع ناعادلانه برق است؛ مناطقی که تنها چند ساعت در شبانهروز برق دارند، در مقابل برخی مناطق خاص که بهرهمندی بیشتری دارند. این تبعیض در توزیع انرژی، اعتراضات عمومی را تشدید کرده و به سوالاتی مانند «چرا خانه وزیر برق روشن است ولی خانه کارگر خاموش؟» دامن زده است. این نابرابری، علاوه بر ایجاد نارضایتی، میتواند به افزایش شکافهای اجتماعی و سیاسی منجر شود.
طالبان گاه کمبود برق را ناشی از تحریمها، کمآبی و بدهیهای دولت قبلی میدانند، اما این توضیحات برای مردم قانعکننده نیست. جامعه انتظار دارد که حکومت فعلی، مسئولیت تمام مشکلات را بپذیرد و به جای سرزنش دیگران، راهحلهای عملی ارائه دهد. واقعیت آن است که در حکومتداری، به ارث بردن قدرت، به معنای به ارث بردن مشکلات نیز هست و انتظار میرود دولت جدید راهکاری برای حل آن پیدا کند.
بیش از صرفاً قطع برق، این بحران میتواند زمینهساز بروز مشکلات عمیقتر اجتماعی شود. افزایش نارضایتیها، تشدید فقر و فشار گرمای تابستان، بخشی از دلایل اصلی مهاجرتهای گسترده به خارج هستند. بسیاری از جوانان، به امید آیندهای روشنتر، به مسیرهای غیرقانونی مهاجرت پناه میبرند و این امر خود تهدیدی برای ثبات اجتماعی و امنیت ملی به شمار میرود.
در نتیجه افغانستان در قرن ۲۱ زندگی میکند، اما در بسیاری از نقاط آن، مردم هنوز از ابتداییترین خدمات محروماند. بحران برق در کابل، اگر مدیریت نشود، فقط به یک مشکل تابستانی محدود نمیماند بلکه به یخزدگی امیدها و افزایش فاصله میان مردم و حکومت منجر خواهد شد. طالبان باید بدانند که مشروعیت تنها از طریق قبضه قدرت به دست نمیآید؛ بلکه از پاسخگویی، عدالت و همدلی با مردم سرچشمه میگیرد.
کابل امروز، بیش از هر زمان دیگری، فریاد میزند؛ نه فقط به دنبال روشنایی، بلکه به دنبال عدالت و امید است.
Leave feedback about this