نویسنده: سید حسن موسوی
در ماههای اخیر، سیاستهای مهاجرتی ایران و آمریکا نسبت به پناهجویان افغان، موجی از نگرانی و بلاتکلیفی را برای دهها هزار مهاجر به همراه داشته است. در ایران، روند اخراج گروهی مهاجران افغان با شدت بیشتری ادامه دارد، و در آمریکا نیز تصمیم برای لغو وضعیت محافظت موقت (TPS) که حدود ۸۹۵۰ افغان را تحت تأثیر قرار میدهد، یک علامت هشدار برای آینده بسیاری از افغانهاییست که از ناامنی فرار کردهاند.
در ایران، هزاران مهاجر افغان بدون در نظر گرفتن وضعیت حقوقی، انسانی یا حتی شرایط اقلیمی و امنیتی، به افغانستان بازگردانده میشوند. این روند به بهانههای امنیتی و سیاسی دنبال میشود، در حالی که تاکنون در پروندههایی نظیر “جاسوسی برای اسرائیل” حتی یک مهاجر افغان بهعنوان متهم معرفی نشده است. در همین حال، برخوردهای رسانهای و رسمی با مهاجران اغلب ماهیتی تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز داشته و از وجود یک سیاست سیستماتیک برای فرافکنی مشکلات اقتصادی و سیاسی داخلی بر گردهی مهاجران افغان حکایت دارد.
اما وضعیت در ایالات متحده، هرچند به شدت ایران نیست، با نوعی از ناهمدلی خاموش همراه شده است. لغو وضعیت TPS، که در سال ۲۰۲۲ برای افغانهایی که پس از سقوط دولت پیشین افغانستان به آمریکا پناه آوردند در نظر گرفته شده بود، تصمیمی است که پیامدهای اجتماعی و انسانی مهمی دارد. هرچند دولت آمریکا این تصمیم را در چارچوب سیاستهای عمومی مهاجرتی اتخاذ کرده و با تمهیدات حمایتی محدود برای افراد آسیبپذیر همراه کرده است، اما واقعیت آن است که هزاران افغان اکنون در معرض خطر بیثباتی اقامت و از دستدادن موقعیتهای شغلی، آموزشی و زندگی قرار گرفتهاند. بسیاری از آنان هنوز نتوانستهاند اقامت دائم بگیرند و اکنون میان بازگشت اجباری به کشوری ناامن یا اقامت غیررسمی و پرخطر در آمریکا، بلاتکلیف ماندهاند.
با توجه به وضعیت افغانستان که هنوز دچار سرکوب، فقر، بیکاری، تبعیض قومی، و نقض حقوق زنان و اقلیتها است، بازگرداندن مهاجران افغان – چه در ایران و چه در آمریکا – نهتنها ناعادلانه، بلکه غیرانسانی است. هیچ نهاد حقوقبشری نمیتواند چنین تصمیماتی را بدون هزینه انسانی تلقی کند.
تفاوت اصلی میان دو کشور در نحوه اجرای سیاستهاست: در ایران، اخراج با خشونت، تحقیر و فقدان شفافیت همراه است، در حالی که در آمریکا روندها معمولاً رسمی، قانونی و مشروط به نظارت نهادهای مدنیاند. اما نتیجه نهایی، بهویژه برای مهاجران آسیبپذیر، میتواند در هر دو حالت منجر به احساس طرد، ناامنی و آیندهای مبهم شود.
آنچه اکنون مهاجران افغان تجربه میکنند، فراتر از تصمیمات تکنوکراتیک درباره سیاست مهاجرتی است. این مهاجران قربانی فشارهای اقتصادی، موجهای انتخاباتی، و بحرانهای سیاست داخلی در کشورهای میزبان شدهاند. در ایران، افغانیبودن مترادف با «مظنونبودن» است؛ در آمریکا، وضعیت اقامتشان همچنان «موقتی» و وابسته به نوسانات تصمیمگیری است.
جامعه جهانی، نهادهای حقوق بشری و سازمانهای بینالمللی مسئولاند که صدای مهاجران افغان را بلندتر از قبل بازتاب دهند. آنها نیازمند حمایتهای ساختاری، اقامت امن، فرصتهای آموزشی و حقوق شهروندی برابرند. نباید به بهانهی امنیت یا مصالح ملی، بر سرنوشت کسانی که خود قربانی جنگ، سرکوب و ترور بودهاند، معامله کرد.
اگر این روند ادامه یابد و مهاجران افغان همچنان در حاشیه سیاستها باقی بمانند، ما نهتنها شاهد تضعیف حقوق بشر خواهیم بود، بلکه با بیثباتسازی بیشتر منطقه و تکرار بحرانهای انسانی نیز روبهرو خواهیم شد.
Leave feedback about this