بازگشت هزاران مهاجر افغان از ایران و پاکستان به افغانستان در ماههای اخیر، تنها یک رویداد انسانی نیست؛ بلکه نمادی روشن از فروپاشی ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی کشوریست که زیر سلطهی طالبان اداره میشود. آنچه در فضای مجازی با هشتگهایی چون #نان_میخواهیم_نه_شعار دستبهدست میشود، فریاد خشم و ناامیدی نسلیست که قربانی حکومتی بیبرنامه، غیرپاسخگو و انحصاری شده است.
طبق آمار رسمی، طالبان در سال ۲۰۲۳ بیش از ۲.۹ میلیارد دلار از راه گمرک، مالیات، معادن و منابع داخلی درآمد داشتهاند. به این مبلغ باید کمکهای خارجی، بهویژه بستههای نقدی سازمان ملل – که بهطور میانگین هفتهای ۴۰ میلیون دلار وارد کشور میشود – را نیز افزود. اما در کوچههای کابل، در میدانهای قندهار و بازارهای هرات، هزاران جوان تحصیلکرده، مهاجر برگشته و کارگر روزمزد، بیهیچ شغلی، بیهیچ چشماندازی و با امیدی در حال زوال نشستهاند.
طالبان مدعیاند که اقتصاد کشور را بازسازی کردهاند، اما فرار سرمایهگذاران، نبود زیرساختهای بانکی، فساد گسترده، و حذف زنان از فضای کار، همه حاکی از رکودی عمیق و ساختاری است. اگر منابع هست، اما اشتغال نیست، یک پرسش ساده مطرح میشود: این پولها کجا مصرف میشوند و چرا تغییری در زندگی مردم ایجاد نکردهاند؟
در چند ماه اخیر، بیش از ۸۰۰ هزار مهاجر از ایران بازگردانده شدهاند. این افراد نه خانه دارند، نه حمایت، نه خدمات پایه، نه حتی دسترسی به آب و نان. در جامعهای که پیشاپیش با تبعیض جنسیتی، سانسور فرهنگی و محدودیتهای اجتماعی روبهروست، بازگشت بدون برنامهی این جمعیت بزرگ، باری سنگین بر دوش ساختارهای ازهمپاشیده گذاشته است.
متخصصان سلامت روان و جامعهشناسان بارها هشدار دادهاند که چنین موجی از بازگشت بدون حمایت، همراه با بیکاری و فقر گسترده، میتواند به افزایش افسردگی، خشونت خانگی، جرم، اعتیاد و مهاجرتهای خطرناک مجدد منجر شود. کودکانی که ناچارند در خیابان کار کنند، زنانی که نانآورانشان را از دست دادهاند، و جوانانی که هیچچیز برای از دستدادن ندارند، در حاشیهی خطرناکی قرار گرفتهاند.
طالبان خود را حکومت اسلامی میدانند، اما نه به اصول پاسخگویی اسلامی عمل میکنند، نه عدالت اجتماعی را اجرا میسازند، و نه صدای مردم را میشنوند. در حالیکه از هر دکاندار و کراچیوان مالیات گرفته میشود، هیچ ساختار حسابرسی برای شفافسازی درآمدها و مصارف وجود ندارد. رسانهها سانسور شدهاند، نهادهای مدنی نابود، و هرگونه اعتراض، جرم تلقی میشود.
در چنین فضایی، خواست برای “کار” تنها مطالبهای اقتصادی نیست، بلکه یک موضعگیری سیاسی است؛ نشانهای از ایستادن در برابر ساختاری که بهجای آینده مردم، به تثبیت قدرت خود میاندیشد. کارزارهای مجازی اخیر با زبانی روشن و صریح اعلام کردهاند که مردم دیگر فریب وعدههای توخالی را نمیخورند. آنها کار میخواهند، آینده میخواهند، و پاسخ میخواهند.
اکنون، پرسشی اساسی در برابر طالبان قرار دارد که نمیتوان آن را نادیده گرفت: با میلیاردها دالر درآمد، چه کردید؟ و برای میلیونها بیکار، چه برنامهای دارید؟
Leave feedback about this