فشار دوچندان بر جامعه افغانستان؛
بازگشت اجباری زنان و کودکان؛ چالشی همهجانبه در بحرانهای عمیق
افغانستان در سالهای اخیر درگیر بحرانهای پیچیده و چندبعدی بوده است؛ از جنگ و ناامنی تا فقر گسترده و تبعیضهای ساختاری. اما یکی از چالشهای جدی که کمتر به آن توجه شده، بازگشت اجباری هزاران زن و کودک مهاجر از کشورهای همسایه است. این بازگشتها که عمدتاً از ایران و پاکستان صورت میگیرد، بدون هیچ برنامهریزی یا حمایت مؤثر، بار سنگینی بر دوش جامعهای گذاشته که خود بهشدت آسیبپذیر است.
بازگشتکنندگان، به ویژه زنان و کودکان، در شرایطی به وطن بازمیگردند که فاقد سرپناه، اشتغال، آموزش و خدمات حمایتی لازماند. خانوادهها یا به مناطق جنگزده برگشتهاند یا به شهرهای بزرگ که از قبل تحت فشار بیکاری، تورم و کمبود منابع قرار دارند. در این وضعیت، فقدان برنامههای جامع و هماهنگ برای اسکان، بازتوانی و توانمندسازی این افراد به شدت احساس میشود.
زنان بازگشته، در معرض دوگانگی تبعیض جنسیتی و محرومیتهای اجتماعی هستند. بسیاری از آنها که ممکن است در کشورهای میزبان آزادیهای نسبی داشتهاند، اکنون در جامعهای قرار گرفتهاند که تحصیل، کار و مشارکت اجتماعی برایشان ممنوع یا محدود است. این وضعیت آنها را به دام فقر، خشونت خانگی و ازدواجهای اجباری میاندازد، پدیدهای که هم زندگی فردیشان را نابود میکند و هم پیامدهای اجتماعی گستردهای دارد.
کودکان بازگشتی نیز که بیش از هر زمان به آموزش، تغذیه و حمایت روانی نیاز دارند، در بسیاری از موارد به خیابانها رانده شدهاند؛ کارگر خیابانی، دستفروش یا زبالهگرد. این کودکان در معرض خشونت، سوءتغذیه و ترک تحصیل قرار دارند، و این موضوع میتواند موجی از نسلهای ناآماده و سرخورده را به جامعه تحمیل کند. نسلی که میتوانست در آینده به موتور توسعه کشور بدل شود، اکنون در چرخه فقر و محرومیت گرفتار است.
بازگشت اجباری بدون پشتیبانی و مدیریت صحیح، شکافهای اجتماعی و اقتصادی افغانستان را عمیقتر میکند و بحرانهای موجود را تشدید مینماید. افزایش خشونتهای خانگی، قاچاق انسان، ازدواج کودکان و سوق پیدا کردن به بازارهای کار غیررسمی، تنها بخشی از تبعات تلخ این بحران است. این فشارها علاوه بر آسیبهای فردی و خانوادگی، اعتماد عمومی به حکومت طالبان و نهادهای بینالمللی را کاهش داده و امید به آینده را به شدت کاهش میدهد.
از دیدگاه اقتصادی، فقدان فرصتهای شغلی، آموزش فنی و حرفهای، و خدمات حمایتی، ریسک مهاجرتهای مجدد را افزایش میدهد و باعث خروج سرمایههای انسانی میشود. از منظر امنیتی نیز، رشد نارضایتیهای گسترده میتواند به افزایش ناامنی، بروز اعتراضات و حتی گسترش افراطگرایی منجر شود.
افغانستان امروز نیازمند برنامهای جامع، منسجم و انسانی برای مدیریت بازگشت مهاجران است؛ برنامهای که بر توانمندسازی زنان و کودکان متمرکز باشد، فرصتهای اقتصادی ایجاد کند و خدمات آموزشی، بهداشتی و روانی فراهم آورد. در غیر این صورت، بازگشت اجباری صرفاً چرخهای از فقر، خشونت و بیثباتی را تکرار خواهد کرد و آینده نسلهای آینده را تهدید خواهد کرد.
اگر طالبان و جامعه جهانی نتوانند این بحران را جدی بگیرند، باید آماده پیامدهای ناگواری باشند؛ پیامدهایی که نه تنها برای افغانستان بلکه برای منطقه و جهان نیز چالشساز خواهد بود. تنها با درک عمیق از ابعاد انسانی و اجتماعی این مسئله و ایجاد راهکارهای پایدار، میتوان امید داشت که بازگشت مهاجران به یک فرصت واقعی برای بازسازی کشور تبدیل شود، نه عاملی برای تشدید بحرانها.
نویسنده : محمد رضایی
Leave feedback about this