نویسنده :سید حسن موسوی
در هر نظام سرکوبگر، تولید ترس، یک تکنیک بنیادی برای کنترل است. طالبان هم، با تکرار الگوهای دههی ۷۰ خورشیدی، این ابزار را از نو فعال کردهاند. بازداشت بیش از ۱۰۰ زن در کابل، صرفاً یک واقعه امنیتی نیست، بلکه نمایشی هدفمند برای یادآوری نظم طالبانی است؛ نظمی که مبتنی بر ترس، عدم قطعیت و سرکوب پیشگیرانه بنا شده.
وقتی یک زن در خیابان، صرفاً بهدلیل «عدم رعایت حجاب مورد نظر طالبان»، بازداشت میشود، پیام برای تمام زنان واضح است: اگر مطیع نباشی، آزادیات را از دست میدهی. این همان مهندسی ترس است؛ ساختارمند، عمومی، و با هدف کنترل روانی جامعه.
طالبان بهخوبی میدانند که در یک جامعه مدرن، بدون حضور زنان در خیابان، بازار، اداره و دانشگاه، چرخه اجتماعی ناقص میشود. اما این نقص، برای آنان نقطه مطلوب است. هر زن بازداشتشده، فقط یک فرد قربانی نیست، بلکه زنگ خطری برای دهها زن دیگر است تا خود را از جامعه کنار بکشند. فشار روانی، ترس از تحقیر یا خشونت، و نبود حمایت قانونی باعث میشود بسیاری از زنان دیگر، داوطلبانه از حضور در اجتماع خودداری کنند.
این یعنی: حذف داوطلبانه، اما تحمیلشده.
واکنش نهادهای بینالمللی حقوق بشر به بازداشتهای اخیر قابلپیشبینی، اما از نظر عملی بیاثر بوده است. محکومیتنامههای متنی، هشدارهای توییتری و ابراز نگرانیهای دیپلماتیک، هیچ تأثیری در جلوگیری از تکرار این رفتارها نداشته است.
بدتر آنکه سکوت اکثریت کشورهای اسلامی، به طالبان مشروعیت مذهبی ضمنی داده است. این سکوت، که در تضاد با اصول ادعایی عدالت و کرامت اسلامی است، به طالبان این پیام را منتقل کرده که میتوانند زنان را بدون هزینه سیاسی سرکوب کنند.
دخترانی که بهدلیل “بیحجابی” بازداشت شدهاند، با رفتارهایی روبهرو میشوند که نهتنها ناقض کرامت انسانی، بلکه ناقض تمامی قواعد قضایی و اخلاقی است. هیچ نهاد مستقلی وضعیت آنان را بررسی نمیکند، رسانهها از مصاحبه با خانوادههای آنان محروماند، و بسیاری از این بازداشتها به اعترافات اجباری، آموزشهای ایدئولوژیک و تهدیدهای مستمر ختم میشود.
طالبان میخواهند با این رفتارها، نه فقط زنان، بلکه جامعه را بیصدا کنند. نتیجه نهایی چیزی نیست جز تولید انزوا، شرم و ترس در سطح ملی.
بازداشت زنان به اتهام “بیحجابی” بخشی از یک پروژه گستردهتر است:
-
ایجاد فضای رعب اجتماعی
-
حذف تدریجی زنان از اجتماع
-
مهار خیزشهای مدنی از طریق سرکوب پیشگیرانه
-
بازنویسی هویت جامعه بر اساس ایدئولوژی طالبانی
در این مسیر، طالبان از ابزارهای مختلفی بهره میگیرند: اجبار، ارعاب، تحریف روایتها و بهرهبرداری از سکوت جهانی.
در نتیجه اگر جامعه مدنی افغانستان، زنان پیشرو، نخبگان فرهنگی، و رسانههای آزاد نتوانند به این مهندسی ترس پاسخ سازمانیافته بدهند، پروژه حذف زنان به موفقیت کامل میرسد. اینجاست که تحلیلگران، کنشگران و رسانهها باید صدای کسانی باشند که طالبان میخواهند به سکوت وادارشان کنند.
زنان افغانستان فقط قربانی نیستند؛ آنان اولین خط مقدم مقاومت مدنی در برابر یک نظام زنستیز هستند. دفاع از آنان، دفاع از آینده کشور است.
Leave feedback about this