هبتالله آخوندزاده، رهبر طالبان، چهرهای مرموز است که تاکنون کمتر در انظار عمومی ظاهر شده و اطلاعات دقیقی درباره او در دست نیست. این گمنامی خود به ابزاری برای حفظ و تثبیت قدرت تبدیل شده است؛ حکومتی که بیشتر در سایه و با استفاده از ترس، فشار و تفسیر خاصی از دین، کنترل میکند.
اظهارات او درباره لزوم اجرای بیچون و چرای حکمها و تأکید بر پیروی از علمای دینی، نشاندهنده نوعی «اقتدار مطلق نامرئی» است؛ حکومتی که بدون پاسخگویی و شفافیت، با اتکا به ارعاب و فشار، فرمان میدهد و هر نقدی را رد میکند.
در حالی که جامعه جهانی و نهادهای بینالمللی طالبان را به جرم جنایت علیه بشریت محکوم کردهاند، این گروه اعلام کرده که به هیچکس پاسخگو نخواهد بود و قوانین را بر اساس تفسیر خود از دین وضع و اجرا میکند. این وضعیت، نشاندهنده فروپاشی نظام پاسخگویی و شفافیت در ساختار طالبان و ایجاد دیکتاتوری پنهانی است که در پشت پوشش «مذهب» فعالیت میکند.
همچنین، تأکید بر اجرای حکمها و نفی هرگونه انتقاد، میتواند نشانه تلاشی برای حفظ وحدت داخلی و جلوگیری از اختلافات و رقابتهای پنهان در رهبری طالبان باشد؛ پیامی به فرماندهان و نیروهای طالبان که باید متحد بمانند، حتی اگر این اتحاد بر پایه ترس و اجبار باشد.
از منظر اجتماعی، این سیاستها مردم را در موقعیتی قرار میدهد که نه تنها از حق اعتراض و آزادی بیان محروماند، بلکه هر رفتار و حتی اندیشهای خارج از چارچوب رسمی، جرم و گناه تلقی میشود. این فضا میتواند منجر به افزایش نارضایتی و رادیکالیزه شدن مخالفتها شده و ثبات سیاسی و اجتماعی افغانستان را در بلندمدت تهدید کند.
پیام واضح طالبان به جامعه جهانی این است که حاضر به تغییر نیستند و در برابر فشارها مقاومت خواهند کرد. این سرسختی ممکن است انزوای بیشتر افغانستان و تشدید تحریمها را به دنبال داشته باشد؛ در حالی که بیشترین آسیب آن به مردم بیدفاع این کشور وارد میشود.
در نهایت، هبتالله آخوندزاده با گمنامی و اصرار بر اجرای حکمها، مدل جدیدی از حکمرانی سایه را شکل داده است؛ حکومتی که با اتکا به ترس، دین و انحصار قدرت، خواهان تداوم مطلق سلطه خود است. این وضعیت نه تنها مشکلات افغانستان را عمیقتر میکند، بلکه باید هشداری جدی برای جامعه جهانی باشد که تعامل با طالبان بدون تغییر اساسی در رویکرد و ساختار قدرت آنان، راه به جایی نخواهد برد.
Leave feedback about this