نویسنده: سید حسن موسوی
در شرق افغانستان، در ولایت خوست، بار دیگر مردم بیدفاع آسمانی را میبینند که از صدای گوشخراش جنگندههای پاکستانی میلرزد. پروازهای کمارتفاع و پرهیاهو که روز و شب را به هم دوخته و زندگی مردم محلی را در سایه ترس قرار داده است. خانوادهها با وحشت به دنبال پناهگاه میگردند، کودکان از ترس گریه میکنند و برخی خانوادهها برای نجات جانشان خانههای خود را ترک میکنند. آنچه شاید برای ناظران بیرونی یک رویداد نظامی ساده به نظر برسد، در واقع بخشی از بازیهای پیچیده سیاسی و امنیتی منطقه است؛ بازیای که نه تنها امنیت افغانستان بلکه ثبات کل جنوب آسیا را تهدید میکند.
پروازهای نظامی پاکستان در حریم هوایی افغانستان بیاحترامی آشکار به حاکمیت ملی یک کشور مستقل است. این اقدامات نقض صریح قوانین بینالمللی محسوب میشود و مردم عادی را در شرایطی ناامن و غیرانسانی قرار میدهد. به گفته شاهدان محلی، طی هفتههای اخیر، بسیاری از روستاهای مرزی خوست تخلیه شدهاند و صدها خانواده به دلیل ترس از بمباران آواره شدهاند.
اما چرا پاکستان چنین میکند؟ اسلامآباد سالهاست که با بهانه مبارزه با گروههای مسلح مخالف خود، بهویژه تحریک طالبان پاکستان (TTP)، خاک افغانستان را به میدان اعمال نفوذ خود تبدیل کرده است. از یک سو طالبان افغان را تحت فشار قرار میدهد تا مانع فعالیت TTP شود و از سوی دیگر با تجاوز آشکار به حریم افغانستان، پیام قدرت میفرستد. این رفتار، بحران انسانی را تشدید کرده و شکافهای عمیق بیاعتمادی را در سطح منطقه گسترش داده است.
در سوی دیگر این ماجرا، سکوت طالبان قرار دارد؛ سکوتی که فراتر از بیتفاوتی است و نشانهای آشکار از ضعف سیاسی و امنیتی این گروه در برابر پاکستان محسوب میشود. طالبان که ادعای حاکمیت و تضمین امنیت دارند، با نادیده گرفتن این تجاوز آشکار به آسمان کشورشان، مشروعیت خود را نزد مردم افغانستان به خطر انداختهاند.
این سکوت از چند زاویه قابل تحلیل است:
-
وابستگی به پاکستان: طالبان همچنان برای بقا به حمایت سیاسی، اقتصادی و حتی لجستیکی اسلامآباد نیاز دارند و واکنش علنی را به ضرر این حمایت میدانند.
-
ضعف در کنترل مرزها: طالبان توان نظامی مقابله با ارتش مجهز پاکستان را ندارد و از ورود به درگیری مستقیم پرهیز میکند.
-
محاسبات تاکتیکی: طالبان احتمالاً تصور میکنند که سکوت مانع شعلهور شدن اختلافات داخلی و تنشهای منطقهای میشود، اما این سیاست در بلندمدت اعتماد عمومی را نابود خواهد کرد.
پیامدهای این چرخه روشن است: مردم محلی در خوست و دیگر مناطق مرزی قربانیان اصلیاند. امنیت روانیشان از بین رفته، هر لحظه در معرض تهدید بمباران قرار دارند و هیچ نهادی برای دفاع از حقوقشان وجود ندارد. یک مادر آواره از خوست در گفتوگویی غیررسمی گفته است: «نه شب داریم و نه روز، کودکانم از صدای هواپیماها میلرزند، نمیدانم فردا کجا خواهیم بود.» این روایتها عمق بحرانی را نشان میدهد که بهسادگی در آمار و تحلیلها منعکس نمیشود.
اگر این روند ادامه پیدا کند، شرق افغانستان بهزودی به صحنه یک درگیری گستردهتر و بیپایان تبدیل خواهد شد؛ جایی که نه حاکمیت ملی حفظ میشود و نه امنیت مردم. پاکستان باید هرچه سریعتر سیاست تجاوزکارانه و یکجانبه خود را کنار بگذارد و به احترام به حاکمیت همسایه خود بازگردد. در مقابل، طالبان باید سکوت را کنار بگذارند و بهجای بیعملی، از ابزارهای دیپلماتیک و حقوقی برای دفاع از کشور و مردم خود استفاده کنند.
این ماجرا زنگ خطری جدی برای بازیگران منطقهای و بینالمللی است. پاکستان با قدرتنمایی و طالبان با سکوت، افغانستان را در وضعیتی قرار دادهاند که آیندهاش به شدت در معرض بحرانهای امنیتی و انسانی قرار دارد. اگر فشار سیاسی و بینالمللی برای توقف این روند افزایش نیابد، مردم افغانستان باز هم قربانی این بازیهای قدرت خواهند شد و منطقه وارد مرحلهای تازه از بیثباتی خواهد گردید.
Leave feedback about this