تحلیل اظهارات هبتالله آخندزاده درباره «فساد ذهن مردم» و بیگانگی با شریعت
نویسنده: سید حسن موسوی
اظهارات رهبر طالبان، هبتالله آخندزاده، درباره «فساد ذهن مردم» و بیگانگی با شریعت، در نگاه نخست شاید صرفاً نقدی ایدئولوژیک به وضعیت اجتماعی به نظر برسد، اما در واقع پرده از بحرانی عمیق در ساختار قدرت و هویت افغانستان امروز برمیدارد.
طالبان زمانی بر پایه تفسیر سختگیرانه و انحصاری خود از اسلام بر افغانستان حکومت کردند؛ اما تحولات دهههای اخیر، از جمله جنگهای پیدرپی، دسترسی گستردهتر به آموزش و اطلاعات، و تأثیرات دنیای مدرن، جامعه افغانستان را به شدت تغییر دادهاند. جامعهای که دیگر نمیتوان آن را به سادگی در چارچوب ایدئولوژیک طالبان جا داد.
هبتالله وقتی از «فساد ذهن» مردم سخن میگوید، عملاً اعتراف میکند که آن مدل ایدئولوژیک سابق دیگر کارآمد نیست. این عبارت رمزگونه نمایانگر شکاف عمیقی است که میان خواست قدرت طالبان و خواست جامعه برای تنوع، آزادی و نوآوری ایجاد شده است. این شکاف نه تنها مشروعیت طالبان را تهدید میکند، بلکه به نوعی بحران هویت درونی این گروه بدل شده است.
در این فضای پرتنش، طالبان به جای تکیه صرف بر نیروی نظامی، به دنبال بازسازی مشروعیت خود از مسیر «نهاد دین» و بسیج علمای سنتی است. اما این نهاد هم دچار تغییرات و تفرقه است؛ نسلی جدید از علما به دیدگاههای سنتی فاصله گرفتهاند و صدای نقد خود را بلند کردهاند. بنابراین، تلاش طالبان برای بازتعریف مشروعیت دینی خود، چالشی پیچیده و شکننده است.
این وضعیت نشاندهنده یک بازی قدرت چندسطحی است: قدرت نظامی طالبان، قدرت معنوی علما، و قدرت نرم نسل جوان و جامعه مدرن. در این میدان، قدرت واقعی در نهایت به آن کسی تعلق دارد که بتواند خود را با خواستهای جدید اجتماعی و فرهنگی هماهنگ کند.
همزمان، اظهارات آخندزاده درباره جوانان به عنوان «فرزندانم» گویای نوعی نگاه پدرسالارانه و کنترلگرایانه است؛ نگاهی که میخواهد نسلی مطیع، فاقد استقلال فکری و تابع مطلق آموزههای سختگیرانه بسازد. این رویکرد اما در تضاد کامل با روندهای مدرن جامعه است که خواهان آزادی فردی، خلاقیت و تنوع است.
بدین ترتیب، طالبان در حال اجرای سیاستی است که نه تنها سرکوب سیاسی، بلکه سرکوب فکری و فرهنگی را به دنبال دارد؛ سیاستی که با مقاومتهای پنهان و آشکار در جامعه روبرو خواهد شد. جامعه افغانستان، بهویژه در مناطق شهری و متصل به جهان، دیگر پذیرای این سختگیریها نیست و این امر آینده طالبان را در هالهای از نااطمینانی قرار میدهد.
در نهایت، این تنش میان ایدئولوژی سختگیرانه طالبان و واقعیتهای جامعه افغانستان، نمادی خرد از یک برخورد تمدنی است؛ نزاعی میان گذشته و آینده، سنت و مدرنیته، کنترل و آزادی. طالبان باید انتخاب کند: یا با شرایط پیچیده و متنوع جامعه امروز سازگار شود و یا با موجی از مقاومتهای گسترده روبرو گردد که حتی بقای آن را تهدید خواهد کرد.
این اظهارات هبتالله آخندزاده، بیش از یک سخنرانی ساده، آینهای از وضعیت شکننده، بحرانزده و پرتنش افغانستان امروز است؛ جایی که یک گروه در تلاش بازسازی هویت خود، در برابر جامعهای ایستاده که دیگر نمیتوان آن را با مدلهای قدیمی کنترل کرد.
Leave feedback about this