نویسنده : سید حین موسوی
چهار سال از بازگشت طالبان به قدرت در افغانستان میگذرد و روابط بینالمللی این گروه همچنان پرچالش و پیچیده است. طالبان که در ۲۴ اسد ۱۴۰۰ کنترل کابل و بیشتر شهرهای افغانستان را به دست گرفتند، اکنون با جهانی روبهرو هستند که نه تنها به رسمیتشناختن حکومت آنها را محدود کرده، بلکه کمکهای بینالمللی و فشارهای سیاسی را نیز بر آنها متمرکز کرده است. سخنگوی طالبان، ذبیحالله مجاهد، اخیراً با لحنی تند و انتقادی، سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی را متهم به «جاسوسی و خدمت به منافع کشورهای خاص» کرده و گزارشهای آنها درباره فقر و بحران بشری در افغانستان را «بحرانسازی» و غیرقابل اعتماد خوانده است.
مجاهد با اشاره به بحران غزه، ناکارآمدی سازمان ملل را نمونهای از سیاستهای ناعادلانه بینالمللی دانست و گفت که این سازمانها بیشتر به لابیگری و خلق بحران میپردازند تا خدمت به بشریت. چنین موضعی، تصویر طالبان از جامعه جهانی را روشن میکند: جهانی که از نظر آنها دشمن است و تنها از طریق فشار و تهدید میخواهد خواستههای خود را به افغانستان تحمیل کند.
پیامد مستقیم این بیاعتمادی، عدم بهرسمیتشناسی طالبان توسط اکثر کشورها و سازمانهای بینالمللی است. کشورهای غربی به دنبال افغانستانی هستند که تحت کنترل آنها باشد و به خواستههایشان عمل کند. در نتیجه، طالبان نه تنها با محدودیت دسترسی به منابع مالی و کمکهای بینالمللی مواجه شدهاند، بلکه مشروعیت بینالمللی آنها نیز همچنان محل سؤال است.
این وضعیت، فشار مضاعفی بر مردم افغانستان وارد کرده است. محدودیت منابع مالی و کمکهای جهانی باعث شده فقر و بحران انسانی تشدید شود. سازمانهای بینالمللی هشدار دادهاند که بیش از ۲۳ میلیون افغان به کمک بشردوستانه نیاز دارند، اما طالبان این آمارها را رد میکنند و مدعیاند که بحرانها اغراقآمیز است. نتیجه این برخورد، وضعیتی است که شهروندان عادی هر روز با آن دست و پنجه نرم میکنند: خانوادههایی که برای تأمین غذا، تحصیل فرزندان و دسترسی به خدمات پزشکی دچار بحران هستند.
با وجود فشارهای بینالمللی، طالبان روابط استراتژیک با برخی کشورهای همسایه و قدرتهای منطقهای برقرار کردهاند. پاکستان، چین و قطر نمونههایی از کشورهایی هستند که طالبان با آنها همکاری میکنند تا بخشی از فشار غرب را کاهش دهند. این روابط منطقهای، طالبان را قادر ساخته تا منابع مالی، کمکهای انسانی و حمایت سیاسی محدود دریافت کنند، حتی بدون بهرسمیتشناسی کامل از سوی جامعه جهانی.
در عین حال، این سیاست خارجی ترکیبی از مقاومت در برابر فشارهای غرب و جلب حمایت منطقهای، پیامدهای ملموس اقتصادی و انسانی دارد. وقتی کمکها تحت کنترل طالبان قرار میگیرد یا منحرف میشود، اثر آن بر زندگی مردم مستقیم و محسوس است. خانوادهها در شهرها و روستاها با فقر گسترده، کمبود مواد غذایی و دسترسی محدود به آموزش و خدمات درمانی مواجهاند، در حالی که طالبان و سخنگویان آن، این وضعیت را زیر سوال میبرند.
یکی دیگر از چالشهای بزرگ، تأثیر این سیاست بر مشروعیت داخلی و بینالمللی طالبان است. هرچند روابط منطقهای میتواند بقاء سیاسی این گروه را تقویت کند، اما بدون پذیرش استانداردهای جهانی حقوق بشر و شفافیت در مدیریت کمکها، به رسمیتشناسی رسمی از سوی جامعه جهانی امکانپذیر نیست. در نتیجه، افغانستان چهار سال پس از طالبان همچنان در حالت بحران ترکیبی: سیاسی، اقتصادی و انسانی باقی مانده است.
در نهایت، روایت افغانستان امروز، داستان تضادها و تناقضهاست: طالبان با جهانی مواجه هستند که آن را دشمن میدانند، مردم با بحرانی زندگی میکنند که نهادهای بینالمللی آن را هشدار دادهاند و سیاست خارجی طالبان تلاش میکند بین مقاومت در برابر فشارها و بهرهگیری از حمایت منطقهای تعادل برقرار کند. اما این تعادل، تا کنون بیشترین فشار را بر شهروندان عادی وارد کرده و آینده روابط بینالمللی و زندگی مردم افغانستان همچنان در هالهای از ابهام باقی مانده است.
Leave feedback about this