طرح تازه ساماندهی اتباع، میلیونها مهاجر را در صف دوم قرار میدهد، حق کار و زندگیشان را محدود میکند و آنها را ابزاری برای سیاست خارجی ایران میسازد
ایران بار دیگر طرحی روی میز گذاشته است؛ طرحی با نام پرطمطراق «اساسنامه تشکیل سازمان ملی مهاجرت و ساماندهی اتباع خارجی». اما پشت این عنوان طولانی و رسمی، واقعیت تلخی پنهان است: قانونی که نه ساماندهی میکند و نه از مهاجران حمایت، بلکه بازتولید همان سیاست همیشگی است؛ استفاده از افغانها بهعنوان نیروی کار ارزان، محدود و بیحق.
طبق این طرح، اگر کارفرمایی نیرویی بخواهد، باید بیست روز منتظر بماند تا ایرانیها آن شغل را بپذیرند. اگر نپذیرفتند، تازه افغانها میتوانند وارد بازار کار شوند. این بیست روز ساده و روشن است: افغان همیشه نفر دوم است، همیشه در صف انتظار و همیشه پایینتر از دیگران. این فقط قانون کار نیست؛ این قانون تحقیر سیستماتیک میلیونها انسان است.
محدودیتها به همینجا ختم نمیشود. کارگر افغان حق دارد خانه بگیرد، اما نه هر کجا؛ او تنها میتواند در همان شهر و محدودهای که به او اجازه دادهاند زندگی کند. زندگی او محدود به نقشهای رسمی میشود؛ مرزی که دولت میکشد و او باید در آن زندانی باشد. اگر فرزندش بخواهد در شهر دیگری درس بخواند یا خانوادهای در جای دیگری زندگی کند، قانون پاسخ میدهد: «نه، تو فقط در اینجا حق داری نفس بکشی.»
این رفتار تازه نیست. سالهاست که مهاجر افغان در ایران با برچسب «اتباع» معرفی میشود؛ واژهای که معنایش روشن است: غیرخودی، فرودست و بینام. هر بحران اقتصادی، هر مشکل اجتماعی یا هر تورمی که سر بر میآورد، نخستین متهم مهاجر افغان است؛ مردمی که بار سنگینترین و سختترین مشاغل را بر دوش میکشند؛ در ساختمانها، کارگاهها و زمینهای کشاورزی؛ مشاغلی که ایرانیها کمتر حاضر به انجام آن هستند.
اما نظام سیاسی ایران به این راضی نیست. مهاجر افغان فقط نیروی کار نیست؛ او ابزار چانهزنی سیاسی هم هست. هر بار که طالبان در کابل قدمی به عقب یا جلو میگذارد، هر بار که جامعه جهانی از تهران امتیازی میخواهد، مسأله مهاجر به میز سیاست میآید. یک روز ایران از سختیها میگوید و برای جلب کمکهای خارجی مظلومنمایی میکند، روز دیگر برای فشار بر طالبان از اخراج یا محدودسازی افغانها حرف میزند. در این بازی، مهاجر نه انسان است و نه شهروند؛ او گروگان سیاست است.
این پرسش اساسی همچنان باقی است: چگونه ممکن است کشوری که شعار «امت اسلامی» سر میدهد، میان مسلمان ایرانی و مسلمان افغان اینگونه دیوار بکشد؟ چگونه ممکن است سرزمین «برادری اسلامی» افغانها را به «اتباع» تقلیل دهد، آنها را در صف دوم قرار دهد و برای نفس کشیدنش نقشه بکشد؟ این تناقض نه فقط اخلاقی، بلکه رسواکننده است.
برای رسانههای افغان، وظیفه روشن است: باید این چهره پنهان را برهنه کرد. باید گفت که قانون تازه ایران چیزی جز زنجیری نو بر دست و پای افغانها نیست. باید به دنیا یادآوری کرد که میلیونها مهاجر در ایران انساناند، نه «اتباع». حق دارند آزادانه کار کنند، خانه بگیرند و پیشرفت کنند.
افغانها، کارگر بینام و شهروند بیحق نیستند. آنها انسانی با تاریخ، هویت و حقوق مسلم هستند. هر قانونی که این حقوق را نادیده بگیرد، قانونی ناعادلانه و تبعیضآمیز است، هرچند نامش پرطمطراق و فریبنده باشد.
Leave feedback about this