در کوچههای اسلامآباد، بسیاری از پناهجویان افغان دیگر حتی جرأت ندارند چراغ خانهشان را روشن بگذارند. ترس از در زدن ناگهانی پولیس یا اخراج اجباری، سایهای سنگین بر زندگی روزمره آنها انداخته است. یکی از این مهاجران میگوید: «صاحبخانه گفت یا ویزا نشان بده، یا فردا اثاثیهات را بیرون میاندازم.» اما ویزا؟ پاکستان دو ماه است که تمدید آن را متوقف کرده.
این فقط یک روایت نیست؛ قصه هزاران خانوادهای است که از کابل، قندهار یا مزار به پاکستان گریختند تا از انتقام طالبان یا فشارهای سیاسی در امان باشند. زنان معترض، خبرنگاران، فعالان مدنی و حتی نظامیان پیشین، همه امیدوار بودند تا زمانی که کشورهای سوم پرونده اسکانشان را بررسی کنند، پاکستان پناه امنی باشد. حالا اما، این امید به کابوسی بدل شده است.
سیاست تازه پاکستان، پناهجویان را به گروگان یک بازی بزرگتر گرفته است. دولت اسلامآباد با فشار داخلی برای کاهش بار مهاجران روبهرو است، اما در عین حال، اختلافاتش با طالبان افغانستان و حضور گروه تحریک طالبان پاکستان (TTP) معادله را پیچیدهتر کرده است. نتیجه؟ انسانهایی بیپناه، تبدیلشده به ابزار فشار سیاسی.
ابعاد انسانی این بحران عمیق است. اخراج هزاران پناهجو، یعنی بازگرداندنشان به سرزمینی که در آن یا به دلیل عقاید سیاسی و جنسیتی سرکوب میشوند، یا به انتقامجویی طالبان گرفتار خواهند شد. بسیاری از آنها اگر برگردند، راهی جز زندان یا مرگ ندارند.
اما فاجعه تنها محدود به مرزهای افغانستان و پاکستان نمیماند. موج تازه آوارگی، مهاجرت غیرقانونی به سوی ایران، ترکیه و اروپا را تشدید میکند. این یعنی فشار بیشتر بر امنیت منطقه و بحران انسانی گستردهتر. سکوت جامعه جهانی در این میان حیرتآور است. کشورهای غربی که در ظاهر مدافع حقوق بشرند، هنوز در روند اسکان مجدد تعلل میکنند و همین تعلل، هزاران نفر را معلق میان مرگ و بیسرنوشتی رها کرده است.
سؤال اینجاست: آیا مسئولیت فقط با پاکستان است؟ یا همه آنهایی که روزی در افغانستان دخالت کردند و امروز چشم بر سرنوشت این پناهجویان بستهاند، نیز شریک این فاجعهاند؟
اگر اقدامی فوری برای توقف اخراجها و تسریع روند انتقال این افراد صورت نگیرد، تاریخ این سکوت را ثبت خواهد کرد؛ سکوتی که جان هزاران انسان بیصدا را بلعید.
Leave feedback about this