زلزله اخیر در شرق افغانستان، به ویژه در ولایت کنر، یکی از شدیدترین بحرانهای انسانی چند سال اخیر را رقم زده است. بر اساس گزارشها، هزاران نفر جان خود را از دست دادهاند، شمار زیادی زخمی شدهاند و بسیاری بیخانمان شدهاند. این بحران نشان میدهد که تنها نیروی طبیعت نیست که جان مردم را تهدید میکند؛ محدودیتهای اجتماعی و ساختاری در افغانستان نیز آسیبها را چند برابر کرده است.
در میان قربانیان، زنان و دختران بیش از همه در معرض خطر هستند. آنان نه تنها خانهها و عزیزان خود را از دست دادهاند، بلکه به دلیل محدودیتهای طالبان در تعامل میان مردان و زنان غیرخویشاوند، از دسترسی به کمکهای پزشکی و امدادی نیز محروم ماندهاند. منابع محلی و گزارشهای نیویورک تایمز نشان میدهند که نخستین گروههای امدادی حدود ۳۶ ساعت پس از زلزله به روستاهای آسیبدیده رسیدند، اما تمام نیروهای حاضر مرد بودند. این بدان معناست که زنان زخمی و نیازمند مراقبت، عملاً مجبور بودند منتظر حضور زنان دیگر از روستاهای مجاور بمانند تا بتوانند کمک دریافت کنند. این تاخیر در ارائه خدمات پزشکی، جان بسیاری از آنان را تهدید کرد و نشاندهنده بحران عمیق جنسیتی در نظام امدادی افغانستان است.
محدودیتهای طالبان بر حضور زنان در عرصه عمومی و ممنوعیت تماس با مردان غیرخویشاوند، در شرایط بحرانهای طبیعی به شکل بحرانیتر خود را نشان میدهد. زنان آسیبدیده باید علاوه بر تحمل درد و رنج ناشی از زلزله، با مشکلات ناشی از ممنوعیتهای اجتماعی نیز مقابله کنند. این وضعیت میتواند پیامدهای بلندمدت جدی بر سلامت جسمی و روانی آنان داشته باشد و اثرات منفی خود را بر آموزش، مشارکت اجتماعی و بازگشت به زندگی عادی بر جای بگذارد.
از سوی دیگر، واکنش جامعه بینالمللی و رسانهها به این فاجعه محدود و ناقص بوده است. بسیاری از رسانهها صرفاً به گزارش تعداد قربانیان بسنده کردهاند و به ابعاد جنسیتی و ویژه آسیبپذیری زنان توجه کافی نکردهاند. این خلأ اطلاعرسانی باعث شده است فشار برای اعزام تیمهای امدادی زن و ارائه حمایت هدفمند به زنان زلزلهزده کمتر احساس شود.
ضعف زیرساخت و کمبود تجهیزات نیز روند امداد را کند و ناکارآمد کرده است. مناطق کوهستانی و دورافتاده کنر بهویژه دسترسی دشواری دارند و نبود تیمهای امدادی زن و محدودیتهای تردد، امداد رسانی به قربانیان زن و کودک را با چالشهای جدی مواجه کرده است. در چنین شرایطی، زنان و دختران تنها قربانی محدودیتهای سیاسی و فرهنگی نیستند، بلکه قربانی ناکارآمدی سیستمهای امدادی و نبود آمادگی ساختاری نیز هستند.
پیامدهای بلندمدت این وضعیت گسترده است. زنان و دختران زلزلهزده، با کاهش دسترسی به مراقبتهای پزشکی و روانی، با مشکلات جدی سلامت جسمی و روانی مواجه میشوند و ممکن است فرصت بازگشت به آموزش و فعالیتهای اجتماعی را از دست بدهند. فقدان اعتماد به نظام امداد و ضعف پوشش رسانهای نیز باعث افزایش حس نابرابری و محرومیت در میان زنان شده و شکافهای اجتماعی را عمیقتر میکند.
راهکارهای فوری و بلندمدت ضروری است. اعزام تیمهای امدادی زن، ایجاد مسیرهای دسترسی مستقل برای کمکرسانی به زنان و دختران و افزایش حمایت بینالمللی میتواند بخشی از این بحران را کاهش دهد. رسانهها نیز باید توجه ویژهای به جنبه جنسیتی بحران نشان دهند و فشار بر طالبان برای فراهم کردن امکان حضور امدادگران زن را افزایش دهند.
زلزله کنر تنها یک فاجعه طبیعی نیست؛ بلکه آزمونی برای توجه به حقوق بشر و عدالت جنسیتی در افغانستان است. زنان زلزلهزده نماد آسیبپذیری مضاعفاند؛ آسیبپذیری که ناشی از ترکیب بحران طبیعی، محدودیتهای اجتماعی و ناکارآمدی نظام امدادی است. توجه به آنان، نه تنها یک ضرورت انسانی، بلکه شاخصی برای اندازهگیری کیفیت پاسخ به بحران در افغانستان محسوب میشود.
در نهایت، این فاجعه نشان میدهد که بحرانهای طبیعی در افغانستان، بدون توجه به عدالت جنسیتی و ساختارهای حمایتی، میتوانند به فجایع انسانی عمیقتر منجر شوند. جامعه بینالمللی و حکومت طالبان باید به این واقعیت توجه کنند که امداد رسانی بدون در نظر گرفتن نیازهای زنان و دختران، ناکافی و ناقص است. هر گونه بیتوجهی به این ابعاد، نه تنها جان قربانیان را تهدید میکند، بلکه اعتماد عمومی و ثبات اجتماعی را نیز آسیبپذیر میکند.
Leave feedback about this