حمله انتحاری اخیر در پایگاه نیروهای امنیتی پاکستان در منطقه مرزی بنو، بار دیگر پیچیدگی امنیت مرزهای افغانستان و پاکستان را به نمایش گذاشت و پرده از واقعیتی برداشت که کمتر به آن پرداخته میشود: خود پاکستان سالهاست با پرورش و حمایت گروههای مسلح، زمینه ناامنی را در منطقه ایجاد کرده و اکنون بخشی از پیامدهای این سیاستها را مستقیماً تجربه میکند. خواجه محمدآصف، وزیر دفاع پاکستان، در واکنش به این حمله، طالبان و برخی جنگجویان افغان را مسئول دانست و از آن به عنوان «جشن خون» یاد کرد. اما این واکنش تند، بخش مهمی از واقعیت را پنهان میکند: شبهنظامیان پاکستانی و گروههای تروریستی که در خاک افغانستان فعالیت میکنند، سالها با حمایتهای گذشته پاکستان شکل گرفتهاند و اکنون علیه نیروهای امنیتی خود این کشور عمل میکنند.
پیچیدگی مسئله زمانی آشکار میشود که بدانیم از میان پنج مهاجم این حمله، سه نفر شناسایی شدهاند که افغان بودهاند اما با گروههای شبهنظامی پاکستانی همکاری داشتهاند. این نشان میدهد مرزهای افغانستان نه تنها برای گروههای مسلح محلی، بلکه برای شبهنظامیان خارجی نیز قابل نفوذ است. حضور تحریک طالبان پاکستانی و دیگر گروههای شبهنظامی در خاک افغانستان، تهدیدی جدی برای امنیت داخلی پاکستان به شمار میرود. سیاستهای گذشته این کشور در حمایت و آموزش گروههای مسلح، اکنون به یک خطر واقعی و مستقیم علیه امنیت خود پاکستان تبدیل شده است.
پیامدهای حمله برای سیاست امنیتی پاکستان و منطقه گستردهتر است. افزایش عملیاتهای مرزی، محدودیت حرکت پناهندگان افغان و فشار بر طالبان برای همکاری، تنها بخشی از اقدامات فوری هستند. این وضعیت تعامل پاکستان با کشورهای همسایه، از جمله ایران، هند و چین، و همکاریهای منطقهای علیه تهدیدات مشترک را پیچیدهتر میکند. در حالی که پاکستان سالها با حمایت از گروههای مسلح در افغانستان، سیاستهای مرزی خود را بیثبات کرده، اکنون میخواهد اثرات آن را از طریق فشار دیپلماتیک و نظامی جبران کند.
نقش طالبان در کنترل گروههای مسلح نقطه کانونی تحلیل است. طالبان مدعی کنترل مرزها هستند، اما وقوع چنین حملاتی نشان میدهد توانایی یا اراده لازم برای محدود کردن فعالیت شبهنظامیان را ندارند. در عین حال، پاکستان با نگاه انتقادی به طالبان، نقش خود در پرورش و حمایت این گروهها را نادیده میگیرد. بخش مهمی از مسئولیت شرایط فعلی، مستقیماً بر عهده سیاستهای تروریستپرورانه گذشته این کشور است و بدون پذیرش آن، هیچ اقدام امنیتی یا دیپلماتیک مؤثر نخواهد بود.
پیامدهای انسانی و اجتماعی نیز غیرقابل انکار است. حملات مرزی، موج مهاجرت و آوارگی در مناطق مرزی افغانستان و پاکستان را تشدید میکند. خانوادههایی که در این مناطق زندگی میکنند، در معرض تهدید مستقیم، فقر و فشار روانی قرار میگیرند. کودکان و زنان بیشترین آسیب را میبینند و آینده نسل جدید با ناامنی و بیثباتی گره خورده است. این وضعیت نشان میدهد بحران امنیتی نه تنها یک موضوع نظامی، بلکه ابعاد انسانی و اجتماعی عمیقی دارد.
از منظر بینالمللی، این حملات فشار بر طالبان برای همکاری با جامعه جهانی و کنترل گروههای مسلح را افزایش میدهد. در عین حال، پاکستان باید واقعیتهای تاریخی و نقش خود در شکلگیری این بحران را بپذیرد، زیرا بدون پذیرش بخشی از مسئولیت، اقدامات امنیتی و دیپلماتیک تنها رنج مردم عادی را بیشتر میکند و ثبات منطقه را به خطر میاندازد.
حمله مرزی اخیر، تصویری هشداردهنده از پیامد سیاستهای تروریستپرور پاکستان ارائه میدهد: کشوری که با حمایت گذشته از شبهنظامیان، اکنون خود قربانی آن سیاستها شده و افغانستان تحت کنترل طالبان، صحنهای برای تنشهای امنیتی و انسانی پیچیده ایجاد کرده است. بدون اقدام مشترک و واقعی برای کنترل مرزها و محدود کردن فعالیت گروههای مسلح، هر روز شاهد تشدید ناامنی، افزایش قربانیان و بحران انسانی بیشتر خواهیم بود.
Leave feedback about this