کودتای درونشیعی به فرمان مزاری و نقش مستقیم سازمان نصر
نویسنده : سبد حین موسوی
۲۳ سنبله ۱۳۷۳ یکی از فاجعههای بزرگ تاریخ معاصر افغانستان است که هنوز هم بحثانگیز و حلنشده باقی مانده است. در این روز، غرب کابل صحنهٔ خونینترین درگیری درونشیعی شد؛ درگیریای که به دستور عبدالعلی مزاری و با محوریت سازمان نصر آغاز شد و به کشتار هزاران انسان و فروپاشی اعتماد میان گروههای شیعه انجامید.
در ساعات بامداد ۲۳ سنبله، واحدهای نظامی سازمان نصر به فرمان مزاری حمله گستردهای را علیه مواضع حرکت اسلامی و شاخهٔ اکبری از حزب وحدت آغاز کردند. این حمله نه تنها مواضع نظامی، بلکه مناطق مسکونی غرب کابل را نیز در بر گرفت. توپخانه و تسلیحات سنگین به کار گرفته شد و محلههایی که مردم عادی در آن زندگی میکردند، به میدان جنگ بدل گردید.
برآورد تلفات متفاوت است. منابع مختلف از ۲۵۰۰ تا بیش از ۶۰۰۰ کشته سخن گفتهاند و شمار زخمیها و آوارگان به مراتب بیشتر از این بود. خانههای بسیاری ویران شد و خانوادههای بیشماری در عرض چند ساعت همهچیز خود را از دست دادند.
در میان این خونریزی، یک تصمیم جنجالیتر از همه بود: واگذاری تپهٔ اسکاد. این موقعیت نظامی مهم، که نقش حیاتی در کنترل غرب کابل داشت، نه در اختیار مردم یا سایر احزاب باقی ماند، بلکه به گلبالدین حکمتیار و حزب اسلامی سپرده شد. چنین اقدامی در عمل به معنای تضعیف جبههٔ شیعه و گشودن دست یکی از دشمنان سرسخت آنان بود. برای بسیاری از ناظران، این لحظه اوج تناقض رهبری مزاری و سازمان نصر به شمار میرود: در حالیکه مردم ملکی قربانی میشدند، موقعیت استراتژیک به رقیب دیرینه تحویل گردید.
مزاری در گفتار سیاسی خود بر «وحدت» تأکید داشت، اما در عمل ۲۳ سنبله خلاف این شعار را نشان داد. این فاجعه بیش از آنکه دفاع از جامعه شیعه باشد، تلاش برای حذف رقبای درونجریانی و تحکیم یکجانبه قدرت سیاسی بود. به همین دلیل، بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که خون هزاران انسان بیگناه قربانی جاهطلبی سیاسی شد.
نتیجه چنین تصمیمی، چیزی جز تضعیف موقعیت سیاسی شیعیان در کابل نبود. پس از این واقعه، احزاب شیعه به شدت دچار تفرقه شدند و بیاعتمادی درونشیعی به زخمی ماندگار تبدیل گردید. همین تفرقه، در سالهای بعد زمینه را برای سوءاستفاده دشمنان بیرونی فراهم کرد.
آقای مزاری سالهاست درگذشته و دیگر در قید حیات نیست. اما مرگ او نمیتواند مسئولیت تاریخی تصمیمهای آن زمان را از میان ببرد. تاریخ باید روایت درست را ثبت کند: فاجعه ۲۳ سنبله محصول یک تصمیم داخلی بود، نه صرفاً دسیسه بیرونی. سازمان نصر و شخص مزاری، با دستور حمله و سپس واگذاری تپهٔ اسکاد، نقشی مستقیم در این تراژدی داشتند.
این یادآوری نه برای انتقامجویی، بلکه برای درس گرفتن از گذشته ضروری است. اگر جامعه افغانستان نتواند مسئولیتهای تاریخی رهبرانش را بازخوانی کند، همان چرخهٔ خون و خیانت بارها تکرار خواهد شد.
۲۳ سنبله تنها یک رویداد خونین نیست، بلکه هشداری ماندگار است. این روز به ما میآموزد که بزرگترین خطر همیشه از بیرون نمیآید؛ گاهی رهبران داخلی، با محاسبات غلط و رقابتهای کور، فاجعهای به بار میآورند که پیامدهای آن نسلها باقی میماند.
یادآوری ۲۳ سنبله یعنی پذیرش مسئولیت در برابر تاریخ. تنها در صورتی که واقعیتها گفته شود و نقش همهٔ بازیگران ــ حتی آنان که امروز مردهاند ــ آشکار گردد، میتوان امید داشت که عدالت برقرار شود و چنین فجایعی دیگر تکرار نشود.
Leave feedback about this