نشست دو روزه مخالفان طالبان در اسلامآباد پاکستان برگزار شد و شمار محدودی از چهرههای سیاسی و مدنی افغانستان در آن حضور یافتند. شرکتکنندگان شامل داکتر نصیر اندیشه (نماینده سابق افغانستان در ژنو)، فوزیه کوفی (سابق عضو پارلمان)، عبدالله قرلق (سابق والی تخار و معاون جنبش ملی مارشال صاحب دوستم)، داکتر حسین یاسا (دوست نزدیک محقق)، مصطفی مستور (سابق وزیر اقتصاد و خواهرزاده داکتر عبدالله عبدالله)، زهرا جویا (فعال جامعه مدنی و نزدیک حزب وحدت)، داکتر سکندری (سابق معاون وزارت امور داخله و عضو حزب محقق)، معصومه خاوری (سابق وزیر مخابرات و نزدیک استاد محقق)، طاهر زهیر (سابق والی بامیان و نزدیک محمد کریم خلیلی)، احمدالله علیزی (سابق والی بادغیس و مشاور ارشد حامد کرزی) و حبیبالرحمان حکمتیار بودند. گفته میشود گلبدین حکمتیار اجازه حضور پسر خود را نداد و بسیاری دیگر از چهرههای اصلی حاضر نشدند و نمایندگان فرستادند.
در نگاه نخست، چنین نشستهایی میتواند فرصتی برای گفتوگو و اعتمادسازی بین مخالفان طالبان و جامعه مدنی به نظر برسد، اما بررسی دقیقتر نشان میدهد نشست اسلامآباد با سه چالش جدی مواجه است که مشروعیت آن را زیر سؤال میبرد.
طالبان با اعمال حکومت نظامی، محدود کردن آزادیها و سرکوب مخالفان، افغانستان را در وضعیت بحرانی قرار دادهاند. آنها هر نشست مستقل مخالفان در خارج را بیاعتبار میدانند و در عین حال، خود حکومت طالبان منبع اصلی بحران مشروعیت است. بدون اصلاحات واقعی، هیچ گفتوگوی بیرونی نمیتواند راهحل پایدار ارائه دهد.
نشست در خاک پاکستان برگزار شد؛ کشوری که طی دو دهه گذشته بارها به حمایت و پناهدادن طالبان متهم شده است. اهداف اصلی پاکستان از این نشست عبارتند از:
-
فشار سیاسی بر طالبان: با تسهیل نشست، طالبان در موضع انفعال قرار میگیرند و به پذیرش سازشهای محدود مجبور میشوند.
-
تثبیت نقش منطقهای: میزبانی نشست به پاکستان امکان میدهد نقش «تسهیلگر سیاسی» را برای خود تثبیت و نفوذ خود بر تحولات افغانستان را حفظ کند.
-
کنترل تروریسم مرزی: پاکستان میخواهد طالبان در مدیریت گروههای تروریستی مانند TTP همکاری کنند و نشست میتواند اهرمی برای فشار باشد.
-
پوشش دیپلماتیک و مشروعیتسازی: پاکستان با نشان دادن میزبانی نشست خود را حامی حقوق بشر و جامعه مدنی معرفی میکند و وجهه بینالمللی خود را تقویت میکند.
ترکیب اشتراککنندگان نشان میدهد که هیچیک از آنان نماینده واقعی مردم افغانستان نیستند. بیشترشان فرسوده، وابسته به احزاب قدیمی یا رسانهای هستند و سالهاست در قدرت نقش رسمی ندارند. نمونه بارز آن، طاهر زهیر است که پیشتر در درهصوف به طالبان تسلیم شد و اکنون در صف «مخالفان طالبان» نشسته است. این تناقض، نشست را بیشتر به نمایش تبلیغاتی تبدیل کرده و مشروعیت واقعی آن را زیر سؤال میبرد.
انگیزههای شرکتکنندگان متفاوت است: بخشی به دنبال ایجاد پلتفرم سیاسی مشترک، برخی میخواهند صدای جامعه مدنی و حقوق زنان را به سطح تصمیمگیری برسانند، عدهای امیدوارند با فشار دیپلماتیک بر طالبان تغییراتی حاصل شود و برخی قصد بازسازی هویت ملی و ارائه مدل حکومتی جدید دارند. با این حال، حضور افراد فاقد مشروعیت، عدم حضور چهرههای اصلی و نفوذ پاکستان بر محتوای نشست، اثرگذاری آنها محدود و نمایشی است.
افغانستان امروز با دو جبهه روبهروست: در داخل، طالبان با زور و سرکوب حکمرانی میکنند؛ در بیرون، نشستهایی مانند اسلامآباد با حضور چهرههای فرسوده و وابسته، و تحت نفوذ پاکستان، بیشتر شبیه نمایش تبلیغاتی هستند تا حرکت واقعی برای وحدت و اعتماد.
شرکتکنندگان این نشست خواستار ایجاد «حکومت فراگیر» شدهاند؛ عبارتی که در سالهای اخیر بارها تکرار شده اما هیچ تعریف مشخصی ندارد. آیا فراگیری یعنی تقسیم چوکیها میان چند قوم؟ یا حضور نمایندگان چند کشور همسایه و قدرتهای خارجی در ساختار سیاسی افغانستان تحت سایهی ملا هبتالله؟ اگر چنین است، این نسخه نه شفابخش که زهر مهلک برای آینده کشور خواهد بود.
مسأله اصلی افغانستان نه حضور چند چهره سمبولیک در بدنه قدرت است و نه راضی ساختن همسایگان مداخلهگر. آنچه ضرورت دارد، تعریف روشن از «نوعیت نظام» است؛ نظامی که بر اراده مردم استوار باشد، مشروعیت خود را از رأی و رضایت جامعه بگیرد و بر عدالت اجتماعی، آزادیهای مدنی و حقوق همه شهروندان تکیه داشته باشد.
صدای واقعی مردم افغانستان در هیچ یک از محافل مانند اسلامآباد شنیده نمیشود. اگر وحدت و اعتماد واقعی میخواهیم، گفتوگوها باید از دل مقاومت واقعی، جامعه مدنی و افراد مشروع برخیزد، نه از محافلی که بیشتر در خدمت اهداف منطقهای پاکستان و نمایش تبلیغاتی چهرههای بیاعتبارند.
افغانستان نیازمند نشستهای شفاف، مستقل و مردمی است، نه گردهماییهایی که صرفاً تصویر «وحدت» و «اعتماد» را نمایش میدهند و نسخههای آمادهی بیتعریف حکومت فراگیر را تکرار میکنند.


Leave feedback about this