افغانستان دوباره در میانه بازی پیچیدهای از نفوذ و قدرت قرار گرفته است؛ جایی که مردم، حتی بدون نماینده واقعی، در معرض تصمیمهای پشت پرده قرار دارند. نشست اسلامآباد که قرار است روزهای ۲۵ و ۲۶ ماه جاری میلادی میزبان رهبران نسل نو، فعالان سیاسی، نمایندگان احزاب و زنان مخالف طالبان باشد، با عنوان «بهسوی اتحاد و اعتماد» معرفی شده است. هدف ظاهری آن، ایجاد اعتماد میان افغانستان و پاکستان و ترویج صلح اعلام شده، اما نگاه دقیق به تاریخ و واقعیتهای منطقه نشان میدهد که نباید به ظاهر نشست دل خوش بود.
پاکستان از دهه ۱۹۸۰ تاکنون نقشی محوری در تحولات افغانستان داشته است. از حمایت گسترده از مجاهدین علیه شوروی گرفته تا دخالت مستقیم و غیرمستقیم در جنگ داخلی و حمایت از طالبان برای بازگشت به قدرت، اسلامآباد همواره تلاش کرده بازیگران کلیدی افغانستان را تحت نفوذ خود نگه دارد. تجربه تاریخی نشان داده است که هدف اسلامآباد بیشتر کنترل سیاسی و نفوذ منطقهای بوده تا تحقق صلح پایدار در افغانستان. حتی اکنون، ظاهری مخالفت با طالبان میتواند بخشی از استراتژی فشار و مدیریت رهبران مخالف باشد تا سیاست داخلی افغانستان همچنان تحت نفوذ اسلامآباد باقی بماند.
در داخل کشور، نه طالبان مشروعیت واقعی نزد مردم دارند، نه رهبران احزاب و جریانهای قومی، و نه بخش قابل توجهی از جامعه مدنی. بسیاری از این گروهها بیش از آنکه نماینده منافع واقعی مردم باشند، به حفظ منافع شخصی، قومی یا حزبی و پروژههای خارجی وابستهاند. مردم افغانستان در موقعیتی قرار دارند که نه صدای واقعی دارند و نه نمایندهای برای پیگیری مطالباتشان. این خلا قدرت، فضا را برای دخالت و نفوذ خارجی باز گذاشته و ایجاد اعتماد واقعی میان مردم و قدرت سیاسی را تقریبا غیرممکن کرده است.
نشست اسلامآباد، از منظر پاکستان، دو هدف اصلی دارد: نخست فشار بر طالبان برای پذیرفتن خواستههای امنیتی و سیاسی اسلامآباد، به ویژه محدود کردن فعالیت شبهنظامیان تحریک طالبان پاکستان، و دوم مدیریت رهبران مخالف طالبان و فعالان سیاسی به گونهای که صحنه سیاست افغانستان همچنان تحت نظارت و نفوذ اسلامآباد باقی بماند. در این میان، رهبران احزاب و جامعه مدنی نیز بیشتر نقش ابزارهای میانجی را دارند تا نمایندگان واقعی مردم.
مردم عادی افغانستان، قربانی این بازیها هستند. هر گونه توافق یا مدیریت نشست بدون در نظر گرفتن نیازهای واقعی آنان، میتواند به افزایش محدودیتها، سرکوب و فقدان حقوق اساسی منجر شود. زنان و دختران هنوز محروم از تحصیل و کار هستند، آزادیهای مدنی محدود شده و امید به مشارکت واقعی سیاسی کمرنگ است. حتی اگر نشست ظاهری برای صلح و اعتماد طراحی شده باشد، واقعیت این است که بخش بزرگی از جامعه نه طالبان را قبول دارد و نه رهبران احزاب و جامعه مدنی را به عنوان نماینده خود میشناسد.
این نشست بازتابهای بینالمللی نیز دارد. کشورهای منطقه و فرامنطقهای، از جمله آمریکا، چین و کشورهای اروپایی، باید واقعیتهای داخلی افغانستان و نقش تاریخی پاکستان را درک کنند. نادیده گرفتن فشارها و نفوذهای خارجی میتواند به مشروعیتبخشی غیرمستقیم به طالبان و محدود کردن تاثیرگذاری واقعی مردم منجر شود. در واقع، تحولات پشت پرده و مدیریت نشست از سوی بازیگران خارجی نشان میدهد که افغانستان بار دیگر صحنه بازی قدرتهای منطقهای و داخلی شده است.
به بیان دیگر، نشست اسلامآباد بیشتر نمایشی از ادامه بازیهای تاریخی قدرت در افغانستان است؛ جایی که طالبان، رهبران سیاسی و جامعه مدنی، همه در تلاشاند کنترل دوباره بر مردم را به دست آورند، حتی اگر این به قیمت تسلیم در برابر نفوذ خارجی و منافع پاکستان باشد. مردم، که صدایشان شنیده نمیشود و نماینده واقعی ندارند، همچنان در انتظار فرصتی واقعی برای مشارکت و صلح پایدار باقی میمانند.
تنها راه پیشگیری از تشدید بحران و افزایش فشار بر مردم، اطلاعرسانی شفاف، تحلیل دقیق و حمایت از صدای واقعی افغانهاست؛ نه نمایش قدرت و نشستهای ظاهری که بیش از آنکه اعتماد بسازد، میراث طولانی نفوذ و فشار را تکرار میکند.
Leave feedback about this