✍️ سید حسن موسوی
قطع سراسری انترنت و شبکههای مخابراتی در افغانستان، بار دیگر این پرسش جدی را مطرح کرده است که طالبان دقیقاً از چه چیزی میترسند؟ این تصمیم در ظاهر به بهانهی «اقدامات اخلاقی» و محدودسازی دسترسی به برخی محتواها توجیه میشود، اما واقعیت پیچیدهتر و تلختر از این است. انترنت و تلفن تنها ابزار دسترسی مردم به جهان بیرون و جریان آزاد اطلاعات بود؛ طالبان با این اقدام نهتنها زندگی روزمره مردم، تجارت، آموزش و خدمات اساسی را مختل کردند، بلکه افغانستان را عمداً در انزوای مطلق قرار دادند.
قطع سراسری انترنت در افغانستان، تنها یک تصمیم فنی یا محدودکننده نیست؛ این اقدام را باید بهعنوان یکی از شفافترین نشانههای بحران درونی طالبان دید. طالبان هر بار که با تنشهای داخلی یا فشارهای خارجی روبهرو میشوند، دست به خاموش کردن شریان ارتباطی کشور میزنند؛ اقدامی که بیش از آنکه قدرت آنها را نشان دهد، پرده از ترس و ضعف عمیق در ساختار این گروه برمیدارد.
در نگاه اول، طالبان این تصمیم را با عناوینی چون «حفظ ارزشهای اخلاقی» یا «کنترل محتوای مخرب» توجیه میکنند. اما واقعیت فراتر از این شعارهاست. درون طالبان شکافی ریشهدار میان جناح قندهار و شبکه حقانی وجود دارد؛ شکافی که طی دو سال اخیر بارها در تعیین والیان، مدیریت منابع اقتصادی و حتی سیاستهای امنیتی خود را نشان داده است. در چنین فضایی، انترنت نه تنها ابزار ارتباط مردم است، بلکه بستری است برای افشای فساد، انتشار اسناد محرمانه و هماهنگی جناحهای رقیب. وقتی طالبان کابل یا قندهار را در تاریکی دیجیتال فرو میبرند، در حقیقت تلاش میکنند صدای جناح دیگر را خفه کنند و مانع از رسوایی داخلی شوند.
این خاموشی ابعاد گستردهتری نیز دارد. در جامعهای که میلیونها جوان از راه آموزش آنلاین آخرین امید خود برای تحصیل را حفظ کرده بودند، قطع انترنت به معنای نابودی رؤیاهاست. دخترانی که از مکتب و دانشگاه محروم شدهاند، کلاسهای مجازی را تنها پل باقیمانده میان خود و آینده میدیدند. طالبان با یک دستور ساده، همین روزنه کوچک را نیز بستند. این اقدام نهتنها نقض آشکار حقوق زنان است، بلکه ضربهای مستقیم بر پیکر نسل آینده افغانستان محسوب میشود. خاموشی دیجیتال یعنی بریدن نفس یک ملت.
بُعد اقتصادی ماجرا نیز کمتر از اجتماعی نیست. در کشوری که نظام بانکی دیجیتال تازه داشت نفس میکشید، تجارت آنلاین رشد کرده بود و هزاران خانواده از راه کارهای اینترنتی گذران زندگی میکردند، قطع سراسری انترنت مساوی است با فلجشدن اقتصاد خرد. معاملات بانکی متوقف میشود، بازارها از تبادل اطلاعات بازمیمانند، پروازها و حملونقل دچار اختلال میگردد و هزاران شغل در یک چشمبرهمزدن از میان میرود. در شرایطی که افغانستان یکی از عمیقترین بحرانهای اقتصادی تاریخ خود را تجربه میکند، چنین تصمیمی چیزی جز تشدید فقر و گسترش وابستگی به کمک خارجی در پی ندارد.
اما شاید مهمتر از همه، پیام سیاسی این خاموشی باشد. طالبان با این اقدام نشان میدهند که هیچ خط قرمزی برای کنترل جامعه قائل نیستند. آنها میخواهند به مردم و جهان ثابت کنند که اگر لازم باشد، میتوانند کشوری را به گروگان بگیرند و آن را از جهان جدا کنند. این نمایش قدرت ظاهری اما در واقع بازتاب هراس عمیق است: هراس از فروپاشی درونی، از اعتراض عمومی و از رسواییهای بینالمللی. طالبان میدانند که یک فایل صوتی درز کرده یا یک ویدیوی افشاگرانه میتواند به بحران مشروعیت آنها دامن بزند؛ بنابراین ترجیح میدهند همه را در تاریکی فرو برند. طالبان با قطع انترنت، بیشتر از مردم، از سایهی خودشان میترسند.
با این همه، سیاست خاموشی نتیجهای معکوس دارد. جامعهای که از ارتباط و آزادی بیان محروم میشود، نه آرام میگردد و نه تسلیم؛ بلکه بیشتر از پیش به بیاعتمادی، خشم و انزجار روی میآورد. مردم افغانستان طی دو سال گذشته بارها نشان دادهاند که حتی در خاموشی و سرکوب، صدای مقاومت خود را پیدا میکنند. قطع انترنت، نه تهدیدی علیه مردم، بلکه نشانهای از بحران مشروعیت طالبان است. گروهی که مجبور باشد با قطع ارتباطات قدرتش را حفظ کند، از درون تهی است.
گرچه این قطعها معمولاً مقطعی است و پس از مدتی دوباره وصل میشود، اما پیام بلندمدتی دارد: افغانستان هر بار که طالبان به بحران درونی یا فشار خارجی گرفتار شوند، در معرض قطع کامل ارتباط با جهان قرار خواهد گرفت. این یعنی سرنوشت اقتصادی، آموزشی و اجتماعی یک ملت، گروگان بازیهای جناحی طالبان است.
خاموشی دیجیتال در افغانستان را باید آیینهای دانست که تصویر واقعی طالبان را به ما نشان میدهد: گروهی ترسخورده، متزلزل و گرفتار در نزاعهای داخلی. مردمی که زیر این فشار زندگی میکنند، بیش از هر زمان دیگری نیازمند حمایت و همبستگیاند. جهان باید بداند که طالبان با این سیاست نه فقط یک کشور، بلکه آینده یک نسل را به تاریکی میکشانند.


Leave feedback about this