سید حسن موسوی
در قلب افغانستان امروز، جایی که روزگاری شاعران، عارفان و دانشمندان با قلم و اندیشه خود، فرهنگ و هویت ملی را میساختند، اکنون آرامگاهها و آثار تاریخی با آتش و بیتوجهی ویران میشوند. تخریب آرامگاه خلیلالله خلیلی، شاعر و ادیب برجسته زبان فارسی در دانشگاه کابل، و آتشزدن آرامگاه دیوانهشاه، عارف اسماعیلی در بدخشان، پیامی تلخ و واضح برای نسل جوان و جامعه فرهنگی دارد: علم، هنر، تاریخ و زبان فارسی دیگر در اولویت قدرت نیستند و هر آنچه مستقل از ایدئولوژی باشد، تهدید محسوب میشود.
خلیلالله خلیلی پلی میان گذشته و حال، سنت و نوآوری، ادبیات کلاسیک و شعر نو بود. آرامگاه او نه فقط یادبود یک چهره ادبی بلکه مکانی برای الهام، خلاقیت و اندیشه نسلهای آینده بود. امروز اما این فضا با تراکتور هموار شده و پیامش روشن است: خلاقیت و تفکر مستقل جایی در این نظام ندارد. همزمان، آرامگاه دیوانهشاه، نماینده میراث عرفانی و فلسفی زبان فارسی و فرهنگ عرفانی سید ناصر خسرو، به آتش کشیده شد و نسخههایی از آثار او نابود گردید. این اقدامات نه تنها تخریب فیزیکی بلکه حملهای مستقیم به هویت فرهنگی و زبان فارسی است.
طالبان و گروههای مشابه، علم، پژوهش و زبان فارسی را نه ابزاری برای فهم جهان و توسعه فرهنگی، بلکه تهدیدی برای تثبیت قدرت خود میدانند. این گروهها با ایدئولوژی محدود، میراث فرهنگی و تاریخی را وسیلهای برای کنترل ذهنها و نسلها کردهاند. پیام این اقدامات برای نسل جوان واضح است: ارزش واقعی در نظام نه علم و هنر، بلکه وفاداری مطلق به ایدئولوژی و اطاعت بیچون و چرا است.
نسل آینده افغانستان با واقعیت تلخ دیگری روبهروست؛ دانشگاهها و آرامگاهها، به جای پرورش خلاقیت و تفکر انتقادی، تبدیل به میدان نمایش قدرت ایدئولوژیک شدهاند. دانشجویان و جوانانی که در این فضا رشد میکنند، میآموزند که تفکر آزاد و خلاقیت با خطر مواجه است و باید خودسانسوری کنند. نتیجه این روند، از دست رفتن سرمایه انسانی، خلاقیت و امکان توسعه اجتماعی و فرهنگی است.
فارسیستیزی طالبان بخشی از سیاست سرکوب آنان است. زبان فارسی ستون هویت فرهنگی افغانستان است؛ زبانی که شعر، تاریخ و فلسفه کشور بر پایه آن شکل گرفته است. نابودی آرامگاهها و آثار فارسیزبان نه تنها میراث ادبی و تاریخی را از بین میبرد، بلکه هویت زبانی و فرهنگی یک ملت را هدف قرار میدهد. نسل جوان با فقدان این نمادها، نه تنها از میراث فکری محروم میشود، بلکه حس تعلق به تاریخ و فرهنگ خود را نیز از دست میدهد.
با این حال، آنچه طالبان تصور میکنند تهدید است، هرگز نخواهد توانست زبان فارسی را از بین ببرد. فارسی با ریشههای عمیق تاریخی، حضور پیوسته در ادبیات و آموزش، و جایگاه فرهنگی و اجتماعی خود، پابرجا خواهد ماند. تخریب آرامگاهها و آثار تاریخی، هرچند ضربهای تلخ است، اما توان مقابله با تداوم زبان و فرهنگ را ندارد؛ همانطور که هزاران سال تاریخ نشان داده است، زبان و فرهنگ هرگز تنها با خشونت نابود نمیشوند.
این اقدامات، تضاد آشکار میان علم، هنر و ایدئولوژی را نمایان میکنند. طالبان و گروههای مشابه علم و پژوهش را نه ابزار فهم جهان و ارتقای فرهنگی، بلکه تهدیدی برای قدرت خود میدانند. آرامگاهها و آثار فرهنگی، نمادهایی از خلاقیت و تفکر انتقادیاند؛ نابودی آنها پیام واضحی دارد: در نگاه طالبان ارزش در اندیشه آزاد و خلاقیت نیست، بلکه در تبعیت کامل از ایدئولوژی است.
در سطح کلان، تخریب آرامگاهها و آثار فارسیزبان هشداری جدی برای جامعه جهانی و داخلی است: میراث فرهنگی و علمی افغانستان در معرض نابودی است و این نابودی، فراتر از تخریب فیزیکی، بحران هویت تاریخی، اجتماعی و زبانی ایجاد میکند. اما پیام امیدبخش این است که فرهنگ و زبان فارسی، فراتر از بناها و سنگها، در دل مردم، کتابها و ذهن نسلهای آینده زنده خواهد ماند.
طالبان با این اقدامات میخواهند قدرت خود را تثبیت کنند و هرگونه چالش فکری یا فرهنگی را سرکوب کنند. این سیاست، افغانستان را در مسیر پسرفت فکری، محدودیت آزادی اندیشه و واپسگرایی فرهنگی قرار میدهد. دانشگاهها، آرامگاهها و آثار تاریخی به جای مکانهایی برای پرورش فکر و خلاقیت، تبدیل به ابزار نمایش قدرت ایدئولوژیک شدهاند.
افغانها امروز با یک پرسش تاریخی روبهرو هستند: آیا میراث فرهنگی، علمی و تاریخی میتواند زنده بماند یا قدرت ایدئولوژیک، فرهنگ و هنر را قربانی تثبیت خود خواهد کرد؟ پاسخ روشن است: هرچند تخریبها و سرکوبها میتوانند ضربه بزنند، اما زبان فارسی و فرهنگ غنی آن ریشههای عمیق تاریخی و اجتماعی دارد و نمیتوان آن را نابود کرد. اگر علم، هنر، زبان و تاریخ نابود شوند، جامعه از تفکر، خلاقیت و آزادی محروم میشود، اما بازسازی فرهنگی، یادگیری نسلهای آینده و مقاومت مردم نشان میدهد که فارسی هرگز خاموش نخواهد شد.


Leave feedback about this