روایت بحران از دل تضاد گفتار و کردار
تحلیلی از شکاف میان روایت رسمی، سیاستهای میدانی و واکنش جهانی به نقش جمهوری اسلامی ایران در وضعیت افغانستان
نویسنده: سید حسن موسوی
نشست ویژه مجمع عمومی سازمان ملل در ۱۶ سرطان (۶ جولای) بار دیگر افغانستان را به مرکز توجه جهانی بازگرداند. در میان سخنرانیهای آتشین درباره وضعیت زنان، بحران انسانی، رشد تروریسم و ناکامی روند دوحه، یکی از پرتنشترین بخشهای قطعنامه پیشنهادی، اشارهای به «قدردانی از جمهوری اسلامی ایران بابت میزبانی از پناهجویان افغان» بود. این بند با واکنش تند نماینده ایالات متحده مواجه شد. جاناتان شریر، معاون نماینده دائم امریکا در سازمان ملل، صراحتاً گفت:
«قدردانی از کشوری که افغانها را بهاجبار به گروههای شبهنظامی میفرستد، آنان را بدون طی مراحل قانونی اعدام میکند و همزمان میلیونها مهاجر را از ابتداییترین حقوق انسانی محروم کرده، نگرانکننده و غیرقابلقبول است.»
این اعتراض، یک واکنش صرفاً سیاسی نبود، بلکه بازتابی از یک بحران گسترده انسانی، امنیتی و اخلاقی بود که در ماههای اخیر بهویژه در مرزهای شرقی ایران بهشکل فزایندهای خود را نشان داده است. واقعیت این است که شکاف عمیق میان تصویر رسمی ایران بهعنوان «میزبان سخاوتمند مهاجران» و آنچه در سطح خیابانها، بازداشتگاهها، اردوگاههای موقت و حتی رسانههای داخلی این کشور علیه افغانها جریان دارد، دیگر قابل انکار نیست.
جمهوری اسلامی ایران طی چهار دهه گذشته، یکی از میزبانان عمده مهاجران افغان بوده است. اما از آغاز سال ۲۰۲4، سیاستهای سختگیرانهای علیه مهاجران – اعم از دارای مدرک یا بدون آن – در دستور کار قرار گرفته که نشان از یک چرخش شدید دارد. بازداشت بدون حکم، اخراجهای دستهجمعی، مصادره دارایی، محرومسازی از خدمات درمانی و آموزشی، و حتی گزارشهای متعدد از خشونت فیزیکی و روانی، اکنون چهره واقعی سیاست مهاجرتی ایران را رقم زدهاند.
از مشهد تا یزد، از تهران تا زاهدان، مهاجران افغان بهطور فزایندهای تحت فشار قرار گرفتهاند. این وضعیت زمانی بحرانیتر میشود که بدانیم در بسیاری از موارد، حتی دارندگان کارتهای اقامت معتبر یا پناهندگی نیز از موج بازداشت و اخراج مصون نماندهاند.
بهگفته شاهدان، نیروهای انتظامی با یورش به منازل یا ایستهای بازرسی خودسرانه، مهاجران را بازداشت کرده، با اتوبوسهای پرجمعیت به مرز منتقل میکنند و در مناطق ناامن تحویل طالبان میدهند. برخی از این افراد خانواده، خانه و تمام زندگیشان را در ایران رها کردهاند. این اخراجها – بدون طی روند قانونی و بدون توجه به وضعیت حقوقی افراد – صراحتاً ناقض اصل non-refoulement (بازنگرداندن اجباری) در حقوق بینالملل است.
در کنار اقدامات رسمی، فضای عمومی در ایران نیز بهشدت علیه مهاجران افغان مسموم شده است. رسانههای رسمی و نیمهرسمی ایران بارها مهاجران را «عامل افزایش جرم»، «بار اقتصادی»، «خطر امنیتی» یا «مخرب فرهنگ ملی» خواندهاند. در برخی برنامههای تلویزیونی، کودکانی با لهجه افغانی به تمسخر گرفته میشوند و سیاستهای تبعیضآمیز در قالب طنز عرضه میشود.
ترویج این گفتمان، نهتنها باعث عادیسازی خشونت علیه مهاجران شده، بلکه دست نهادهای دولتی را برای اعمال سرکوب باز گذاشته است. در مدارس، معلمان برخی کودکان افغان را «مهمان موقتی» مینامند، در مراکز درمانی از پذیرش آنان سرباز میزنند و در سطح جامعه، حملات فیزیکی و لفظی به افغانها افزایش یافته است.
قدردانی از ایران در قطعنامهای که درباره وضعیت افغانستان نوشته شده، در نگاه اول شاید از منظر دیپلماتیک توجیهپذیر بهنظر برسد: ایران میلیونها پناهجو را پذیرفته، بار سنگینی را به دوش کشیده و بهرغم تحریمها منابع خود را به اشتراک گذاشته است.
اما مسئله اساسی این است: آیا صرف پذیرش مهاجران، بدون رعایت ابتداییترین استانداردهای حقوق بشری، میتواند مشروعیتآفرین باشد؟ آیا کافیست که کشوری میزبان باشد، ولو اینکه در عمل میزبان یک رژیم تبعیض و خشونت سیستماتیک باشد؟
واقعیت این است که هیچ جامعهای نمیتواند همزمان مدعی پناهندگی و ناقض حقوق پناهندگان باشد. جامعه جهانی اگر میخواهد از اصول بنیادین حقوق بشر دفاع کند، نمیتواند در برابر خشونت علیه افغانها در ایران سکوت پیشه کند یا با عباراتی دیپلماتیک، رفتار ناقض قوانین بینالمللی را مشروع جلوه دهد.
در نتیجه اختلاف نظر میان آمریکا و برخی کشورها درباره نقش ایران، صرفاً یک نزاع سیاسی نیست. این مناقشه، بیانگر آزمونی بزرگ برای سازمان ملل، نهادهای حقوق بشری و رسانههای جهانی است.
اگر جامعه بینالمللی نتواند میان گفتمان رسمی و رفتار واقعی دولتها تمایز قائل شود، نهتنها در برابر میلیونها افغان آسیبدیده بیتفاوت خواهد ماند، بلکه پیام خطرناکی به دیگر کشورها مخابره خواهد کرد:
«میتوانید حقوق مهاجران را نقض کنید، فقط کافیست میزبان باشید و تصویر خوبی ارائه دهید.»
ایران، امروز بیش از آنکه میزبان مهاجران باشد، به کشوری بدل شده که در آن سیاستهای مهاجرتی نه با انساندوستی، بلکه با ترس، طرد و تحقیر اداره میشود. هرگونه قدردانی از چنین رفتاری، نهتنها بیعدالتی در حق مهاجران افغان است، بلکه خیانت به اصولیست که جامعه جهانی مدعی دفاع از آنهاست.
Leave feedback about this