هفته گذشته، آلمان پس از بازگرداندن ۸۱ مهاجر افغان که به اتهام ارتکاب جرم «مجرم» شناخته شده بودند، اعلام کرد که دو دیپلمات معرفیشده از سوی طالبان را در خاک خود پذیرفته تا روند بازگرداندن مهاجران به افغانستان را تسهیل کند. این تصمیم در ظاهر یک اقدام قنسولی ساده است، اما در باطن، نشاندهنده معمای پیچیده و پرتنشی است که غرب در مواجهه با طالبان با آن دست و پنجه نرم میکند.
پیش از هر چیز باید اذعان کرد که اقدامات مهاجران افغان در آلمان، به ویژه حادثه رانندگی خونین توسط یک جوان افغان، نگرانیها و فشارهای اجتماعی را افزایش داده است. این فشارها، دولت آلمان را وادار کرده تا سیاست بازگرداندن مهاجران دارای سابقه کیفری را شدت بخشد.
اما واقعیت این است که فشارهای امنیتی تنها بخش کوچکی از ماجراست. بازگرداندن تعداد محدودی از مهاجران به کابل، بدون در نظر گرفتن وضعیت ناگوار حقوق بشری و امنیتی در افغانستان، اقدامی است که بیشتر در چارچوب سیاستهای داخلی آلمان و نگرانیهای انتخاباتی و اجتماعی قرار دارد تا ملاحظات انسانی و اخلاقی.
نکته بسیار مهم و نگرانکننده، پذیرش دو دیپلمات طالبان در خاک آلمان است، آن هم در حالی که این گروه نهتنها از منظر حقوق بینالملل بهرسمیت شناخته نشده، بلکه متهم به نقض سیستماتیک حقوق بشر، سرکوب فعالان، زنان و دختران و ارتکاب جنایات متعدد است.
آیا این اقدام به معنای عبور آلمان از خطوط قرمز اخلاقی و سیاسی نیست؟ آیا واقعاً دولت آلمان حاضر است به بهانه مسائل قنسولی و مهاجرت، بخشی از مشروعیت و نفوذ طالبان را در عرصه بینالمللی افزایش دهد؟ آیا این تعامل محرمانه پیامدهای بلندمدت بر روند بهرسمیتشناسی این گروه و مشروعیتزدایی جامعه بینالملل ندارد؟
واقعیت این است که کشورهای غربی، به ویژه آلمان، در مواجهه با طالبان و بحران مهاجرت افغانها دچار دوگانگی و تناقض شدهاند. از یک طرف، ملاحظات حقوق بشری و نگرانیهای جامعه جهانی مانع از بهرسمیتشناسی رسمی طالبان میشود. از سوی دیگر، فشارهای سیاسی داخلی، نگرانیهای امنیتی و واقعیتهای میدانی آنها را مجبور به تعامل عملی و فنی با این گروه میکند.
این تعامل قنسولی، که ظاهراً محدود به پروندههای بازگرداندن مهاجران است، در حقیقت یک گام محتاطانه برای مدیریت بحران و حفظ نظم داخلی است؛ اما در عین حال ریسک مشروعیت دادن غیرمستقیم به طالبان را به دنبال دارد.
این سیاست دوگانه میتواند سیگنالهای اشتباهی به طالبان و جامعه جهانی ارسال کند. طالبان ممکن است از این تعامل به عنوان نشانهای از پذیرفته شدن در عرصه بینالمللی استفاده کند و با اتکا به این دستاوردهای حداقلی، فشارها برای بهرسمیتشناسی رسمی را افزایش دهد.
همچنین، بازگرداندن مهاجران به کشوری که امنیت و حقوق آنها تضمین نشده، ممکن است به بدتر شدن وضعیت انسانی آنها منجر شود و موج جدیدی از بحرانهای پناهندگی و اعتراضات را در پی داشته باشد.
در نتیجه تصمیم آلمان برای پذیرش دیپلماتهای طالبان و تسهیل بازگرداندن مهاجران افغان، نمادی است از پیچیدگیها و تناقضهای سیاست خارجی در دوران معاصر. این اقدام اگرچه از نظر فنی و عملی قابل فهم است، اما باید با حساسیت و شفافیت بیشتری دنبال شود تا به نفع حقوق بشر و ثبات منطقه نباشد.
مردم و ناظران سیاسی حق دارند بدانند که پشت پرده این همکاری، فشارهای سیاسی، امنیتی و ملاحظات عملی چگونه منجر به این تصمیم شدهاند؛ و اینکه آیا ارزش آن را دارد که با وجود همه جنایات طالبان، به شکلی محدود اما موثر با آنان تعامل شود یا خیر.
Leave feedback about this