📰 تیتر: بازگشت کنترلشده؛ انتصاب صلاحالدین ایوبی و راهبرد نرم طالبان برای مهار شکافهای درونی
طالبان اخیراً یکی از فرماندهان بانفوذ و منتقد درونی خود را در موقعیتی دور از پایگاه قومیاش منصوب کردهاند. این تغییر ظاهراً یک تصمیم اداری ساده است، اما در واقع بخشی از راهبرد پیچیدهی طالبان برای مهار نارضایتیهای داخلی، بازگرداندن ناراضیان به چارچوب قدرت و حفظ انحصار قومی در ساختار تصمیمگیری است. بازگشت صلاحالدین ایوبی به عنوان والی لوگر، نشانهای از کنترل نرم اما قاطع بر صفوف درونی طالبان است.
طالبان بهتازگی صلاحالدین ایوبی، یکی از فرماندهان بانفوذ و ازبیکتبار خود را بهعنوان والی جدید ولایت لوگر تعیین کردهاند؛ ولایتی عمدتاً پشتوننشین که در نزدیکی کابل قرار دارد و به لحاظ امنیتی و سیاسی، از موقعیت حساسی برخوردار است. این انتصاب که طی مراسمی رسمی از سوی معاون اول وزارت داخله طالبان اعلام شد، در نگاه نخست ممکن است یک تغییر ساده در اداره محلی تلقی شود، اما در واقع، حامل پیامهای چندلایه و نشانهای از راهبرد طالبان در مدیریت شکافهای قومی و نارضایتیهای درونی است.
صلاحالدین ایوبی، فردی با سابقه نظامی چشمگیر در صفوف طالبان است؛ از جمله چهرههایی که بلافاصله پس از سقوط کابل، وارد ارگ ریاستجمهوری شد و در روزهای نخست حاکمیت طالبان، نقشی کلیدی در تثبیت تسلط نظامی آنها داشت. او بعدها بهعنوان رئیس ستاد پایگاه نظامی تندر در جنوبشرق کشور منصوب شد. اما دیری نپایید که نشانههایی از نارضایتی او نسبت به ساختار قدرت درونی طالبان آشکار شد؛ ساختاری که بنا به گزارشهای متعدد، بهشدت پشتونمحور و انحصاری بوده است. برخی منابع حتی مدعیاند که در مقطعی دستور بازداشت او نیز صادر شده بود، ولی بنا به دلایلی اجرا نشد.
اکنون، بازگشت ایوبی به ساختار رسمی و واگذاری سمتی اجرایی به او، نه در شمال کشور و نه در منطقهای با جمعیت ازبیکتبار، بلکه در قلب مناطق پشتوننشین، نکتهای است که نمیتوان بهسادگی از کنار آن گذشت. بهنظر میرسد طالبان با این تصمیم، در پی چند هدف مشخص هستند: از یکسو، بازگرداندن چهرههای ناراضی به بدنهی قدرت بهمنظور حفظ انسجام داخلی؛ و از سوی دیگر، دور نگهداشتن آنها از پایگاه اجتماعی و قومیشان تا احتمال شکلگیری هستههای نافرمان در مناطق حساس، بهویژه در شمال، به حداقل برسد.
انتخاب لوگر برای ایوبی، در این میان معنادار است. این ولایت از نظر قومی، فرهنگی و قبیلهای، هیچ قرابتی با ریشههای اجتماعی او ندارد. این یعنی او نه پشتوانه محلی دارد و نه شبکه نفوذ مستقل؛ در نتیجه، بهسادگی میتوان او را زیر نظر گرفت و کنترل کرد. طالبان پیشتر نیز همین الگو را در قبال برخی چهرههای تاجیکتبار یا فرماندهان هزاره پیاده کردهاند: واگذاری مسئولیتهای محدود، در مناطق بینفوذ، با هدف مهار سیاسی.
از سوی دیگر، این انتصاب میتواند پیامی باشد به سایر فرماندهان و چهرههای ناراضی در ساختار طالبان؛ کسانی که پس از تجربهی حذف تدریجی، در گوشهای خاموش ماندهاند یا در سکوت به فعالیتهای محلی ادامه میدهند. پیام طالبان این است: «در صورتیکه دوباره در چارچوب ساختار قرار بگیرید، ممکن است جایگاهی به شما داده شود، اما نه در محل نفوذتان، نه با اختیار کامل، و نه در موقعیتی که خطرناک شوید.»
بههمین دلیل، اگرچه انتصاب ایوبی در ظاهر بازگشت یک فرمانده به صحنه قدرت است، در واقع بازگشتی تحت کنترل و در یک چارچوب از پیشطراحیشده است. بازگشتی بدون قدرت مانور، دور از جایگاه طبیعی، و با نظارت مداوم.
در نهایت، این تصمیم را باید بخشی از راهبرد نرم طالبان برای مهار شکافهای درونسازمانی دانست. شکافهایی که اگرچه با سرکوب آشکار خاموش نشدهاند، اما نیاز به مدیریت دائمی و هوشمندانه دارند. طالبان با چینشهای دقیق قدرت، تلاش دارند نارضایتیها را در پوشش مشروعیت و مسئولیت حلوفصل کنند؛ بیآنکه ساختار اقتدارگرایانهی خود را بهطور واقعی تغییر دهند.
Leave feedback about this