نویسنده: سید حسن موسوی
در ماههای اخیر، ویدیوهای پرزرقوبرق افغانستان در تیکتاک و اینستاگرام میلیونها بار دیده شدهاند. از کوههای سر به فلک کشیده هندوکش گرفته تا رودخانههای خروشان و بازارهای پررنگ کابل، تصاویری منتشر میشود که افغانستان را نه بهعنوان کشوری جنگزده، بلکه بهعنوان مقصدی تازه و پرهیجان برای ماجراجویان غربی معرفی میکند.
اما پشت این تصویر خوشرنگ، واقعیتی تاریک جریان دارد؛ واقعیتی که در آن زنان افغان از تحصیل و کار محروماند، موسیقی از خیابانها حذف شده و بسیاری از آزادیهای اجتماعی که زمانی دستاورد سالها تلاش بود، به خاطرهای دور تبدیل شده است.
طالبان، خواسته یا ناخواسته، بزرگترین برنده این موج رسانهایاند. هر بار که یک وبلاگر خارجی ویدیویی از «سفر امن و هیجانانگیز به افغانستان» منتشر میکند، تصویری غیرسیاسی و آرام از این کشور شکل میگیرد؛ همان چیزی که طالبان برای مشروعیت بینالمللی نیاز دارند.
طبق گزارش Social Blade، در سال ۲۰۲4 بیش از ۴۰ کانال سفر و ماجراجویی در یوتیوب و تیکتاک محتوایی از افغانستان منتشر کردهاند که مجموعاً بیش از ۱۲۰ میلیون بازدید داشته است. این حجم از بازدید بهمراتب تأثیرگذارتر از بسیاری گزارشهای رسمی سازمانهای حقوق بشری است.
این پدیده را میتوان «توریسم سیاستزداییشده» نامید؛ وضعیتی که در آن گردشگر خارجی با لبخند کنار یک کودک افغان عکس میگیرد، اما کسی نمیپرسد چرا فردا همان کودک شاید نتواند به مکتب برود. یا اینفلوئنسر از «مهماننوازی افغانها» با شور و شوق میگوید، اما سکوت میکند درباره اینکه چرا مادر همان میزبان اجازه حضور در اجتماع ندارد.
فعالان مدنی افغانستان بارها هشدار دادهاند که این تصویرسازی یکسویه، حقیقت جامعه افغانستان را بازتاب نمیدهد. افغانستان کشوری است با طبیعت خیرهکننده و فرهنگی غنی، اما همزمان با محدودیتهای خفهکنندهای روبهروست. زنان افغان که روزگاری پرچمدار امید و تغییر بودند، امروز حتی حق قدمزدن در پارکها را ندارند. دانشگاهها به روی دختران بسته شده و بسیاری از نخبگان جوان یا خانهنشیناند یا در مسیر مهاجرت.
در نگاه کلانتر، این موج سفر و تولید محتوا میتواند بهصورت ناخواسته بخشی از ابزار نرم طالبان برای کسب مشروعیت بینالمللی باشد. وقتی یک اینفلوئنسر بریتانیایی با سه میلیون دنبالکننده کابل را «شهری امن و پرهیجان» معرفی میکند، بخشی از مخاطبان جهانی ناخودآگاه باور میکنند که اوضاع در افغانستان «عادی» است.
عادیسازی اما دقیقاً همان چیزی است که طالبان میخواهند: جهانی که به جای تمرکز بر محدودیتها و نقض حقوق بشر، تنها به تصاویر طبیعت و بازارهای سنتی این کشور توجه کند.
اینجاست که مسئولیت رسانههای مستقل افغان پررنگتر میشود. آنان باید این تضاد را به جهان نشان دهند: افغانستان همزمان هم زیباست و هم زندان؛ کشوری که در آن کوهها آزاد ایستادهاند، اما زنان نه. روایتهای اینفلوئنسرها هرگز نمیتواند جایگزین گزارشهای واقعی از زندگی روزمره مردم افغانستان شود.
از سوی دیگر، پرسش اخلاقی مهمی پیش روی گردشگران و چهرههای مشهور رسانههای اجتماعی قرار دارد: آیا کافی است فقط از مناظر عکس بگیرند و برگردند، یا مسئولیتی دارند که صدای مردم افغانستان را نیز بازتاب دهند؟ اگر پاسخ منفی باشد، آنها ناخواسته به بخشی از دستگاه تصویرسازی طالبان بدل خواهند شد.
در نتیجه افغانستان امروز سرزمین تضادهاست: طبیعتی خیرهکننده و فرهنگی مهماننواز، در کنار محدودیتهای اجتماعی و سیاسی گسترده. ویدیوهای سه دقیقهای تیکتاک هرگز نمیتواند بار سنگین رنج زنان و جوانان این کشور را نشان دهد. وظیفه رسانهها و گردشگران مسئول آن است که این دو تصویر را در کنار هم ببینند و روایت کنند؛ وگرنه آنچه میماند، تنها «افغانستانی خوشرنگ» خواهد بود که حقیقت تاریک پشت آن ناپیداست.
Leave feedback about this