افغانستان در چهار سال گذشته صحنهای پیچیده از قدرت، نفوذ و تهدیدهای امنیتی بوده است. طالبان، پس از تسلط بر کشور، تلاش کرده است چهرهای مشروع و پایدار از خود نشان دهد، اما واقعیتها و شواهد میدانی چیز دیگری میگویند: خطر تروریسم نه تنها برطرف نشده، بلکه به شکلهای پیچیدهتر و شبکهای در حال فعالیت است.
شاخه داعش خراسان، یکی از شاخههای فعال گروه تروریستی داعش، هنوز در شرق افغانستان فعال است. نکتهای که کمتر مورد توجه قرار میگیرد، نقش پشتیبانیهای پنهان منطقهای و بینالمللی است. شواهد نشان میدهد که شبکههای مالی و اطلاعاتی برخی کشورهای همسایه و نهادهای پنهان به این گروه کمک میکنند تا نیرو جذب کند، تبلیغات انجام دهد و حملات محدود اما هدفمند خود را ادامه دهد. ارزهای دیجیتال و شبکههای رمزگذاریشده به داعش امکان میدهد بدون وابستگی مستقیم به خاک یک کشور، منابع مالی و ارتباطات خود را حفظ کند.
دلایل حضور فعال داعش در افغانستان چندوجهی است:
-
وضعیت سیاسی و ضعف نهادهای دولتی: طالبان تمرکز خود را روی تثبیت قدرت و مشروعیت داخلی گذاشتهاند و کنترل کامل بر گروههای مسلح مستقل ندارند. خلا قدرت در ولایتهای شرقی مانند ننگرهار و کنر، زمینهای مناسب برای فعالیت گروههای تروریستی ایجاد کرده است.
-
جغرافیا و موقعیت استراتژیک: افغانستان در قلب آسیای جنوبی و مرکزی قرار دارد و دسترسی به مسیرهای ترانزیتی و مرزهای متحرک، امکان گسترش نفوذ گروهها به کشورهای همسایه و حتی اروپا و آسیای مرکزی را فراهم میکند.
-
حمایتهای پنهان و بازیهای منطقهای: شبکههای اطلاعاتی و برخی نیروهای امنیتی کشورهای همسایه، گاه با هدف فشار سیاسی یا کنترل طالبان، به طور غیرمستقیم از گروههای مخالف یا داعش حمایت میکنند. این حمایتها معمولاً شامل تأمین مالی، آموزش محدود یا ایجاد مسیرهای امن برای جذب نیرو و منابع است.
در عین حال، طالبان خود نیز سایه تروریسم را در دل خود دارد. بخشهایی از نیروهای این گروه، ارتباطاتی با شبکههای تروریستی منطقهای و بینالمللی دارند و برخی فرماندهان محلی از فرصتهای محلی برای اعمال نفوذ و منافع شخصی بهره میبرند. بنابراین، اگرچه طالبان ادعا میکند داعش و سایر گروهها را سرکوب کرده، واقعیت این است که بخشهایی از حکومت و نظامیان آن خود در تعامل با تروریسم قرار دارند.
واقعیت پنهان دیگری که کمتر رسانهها به آن پرداختهاند، استفاده طالبان و داعش از افغانستان به عنوان اهرم فشار دیپلماتیک برای کشورهای منطقه است. طالبان با کنترل نسبی مناطق شرقی، میتواند تهدیدهای داعش را ابزاری برای جلب توجه بینالمللی یا فشار بر کشورهای همسایه کند. داعش نیز حضور خود در افغانستان را به شبکه تروریسم جهانی متصل کرده و این کشور را به نقطه کلیدی تبدیل میکند.
پیامدهای انسانی این وضعیت برای مردم افغانستان سنگین است. حضور داعش و شبهنظامیان منطقهای باعث محدود شدن دسترسی به خدمات پایه مانند آموزش و بهداشت، افزایش مهاجرت داخلی و اختلال در زندگی روزمره شده است. شرق کشور به ویژه تحت فشار دائمی است و مردم ناچارند بین زندگی در مناطق ناامن یا مهاجرت به شهرها و کشورهای همسایه یکی را انتخاب کنند.
بنابراین، دیدن طالبان و داعش به عنوان دو گروه جداگانه، سادهسازیای خطرناک است. در واقع، شبکهای پیچیده از منافع داخلی، منطقهای و بینالمللی در حال بازی روی افغانستان است. طالبان به دنبال مشروعیت و تثبیت قدرت است، داعش دنبال نفوذ و منابع، و بازیگران منطقهای به دنبال فشار و اهرمهای ژئوپلیتیک. افغانستان در این میان زمین بازی پیچیدهای است که پیامدهای آن نه تنها برای مردم داخلی، بلکه برای کل امنیت جنوب و آسیای مرکزی و حتی اروپا ملموس است.
در جمعبندی، طالبان تنها یک حکومت محلی نیست؛ این گروه در تعامل دائم با شبکههای تروریستی و بازیگران منطقهای است. داعش نیز بدون حمایت پنهان خارجی نمیتواند فعال بماند. بنابراین ادعای «آرامش کامل» و «نبود تروریسم» از سوی طالبان نه تنها غیرواقعی است، بلکه نشاندهنده تلاش این گروه برای پنهان کردن واقعیتهای پیچیدهای است که افغانستان را همچنان به یک نقطه حساس و خطرناک در سیاست و امنیت منطقهای تبدیل کرده است.
Leave feedback about this