سید حسن موسوی
در حالیکه زنان افغانستان در دادگاه مردمی مادرید، با اشک و شهادت از شکنجه و تبعیض سیستماتیک طالبان میگویند، بسیاری از مردان افغان هنوز میان انکار و همدلی سرگرداناند. این اشکها فقط روایت رنج نیست؛ فریادی است علیه نظامی که انسانیت را در زنجیر مردسالاری و سکوت اجتماعی اسیر کرده است. وجدان جمعی افغانستان امروز در آزمونی سخت قرار دارد: همراهی با قربانیان یا تداوم سکوت در برابر ظلم.
وقتی دختران و زنان افغانستان در دادگاه مردمی در مادرید علیه شکنجه، تهدید و خشونتهای سیستماتیک طالبان شهادت میدهند و اشک میریزند، آیا تنها رنج شخصیشان را به نمایش میگذارند یا فریادی است علیه نظامی که سالها قدرت خود را بر سرکوب و تبعیض جنسیتی بنا کرده است؟ این پرسش، نه تنها وظیفه افکار عمومی بلکه مسئولیت سیاستگذاران و مدافعان حقوق بشر در سراسر جهان را روشن میکند.
تلخ و حیرتآور است که برخی مردان افغان، به جای همدلی با زنان، با تمسخر، انکار یا حتی دفاع از این سرکوب واکنش نشان میدهند. این واکنشها ریشه در ذهنیت عمیق مردسالارانه و سالها شستوشوی ایدئولوژیک دارد؛ مردانی که بزرگ شدهاند در جامعهای که درد و حقوق زنان را کماهمیت یا حتی خطا میدانست، نمیتوانند خود را مسئول رنج زن بدانند و ترجیح میدهند سکوت کنند یا توجیه بسازند.
اما روایتهای دادگاه نشان میدهد که طالبان از زنان نمیترسند؛ آنان از استقلال و قدرت زنان میترسند. هرجا زنان به تحصیل ادامه دادهاند، کار اجتماعی کردهاند یا صدای خود را بلند کردهاند، طالبان با خشونت و تهدید پاسخ دادهاند. زنان مستقل تهدیدی برای سلطه ایدئولوژیک این گروه هستند و حذف آنان، ابزاری برای حفظ قدرت مردسالارانه و ایدئولوژی طالبان است.
هر مردی که با تمسخر به اشک زنان واکنش نشان میدهد، نه تنها حقیقت را انکار میکند، بلکه با آینده خود و کشورش دشمنی میکند. بیتوجهی به رنج زنان، حمایت مستقیم از ذهنیت مردسالارانه و نظام سرکوبگر طالبان است. این مسئله صرفاً اخلاقی نیست؛ بحرانی سیاسی، امنیتی و توسعهای است. تجربه جهانی نشان داده کشورهایی که زنان در آن آزاد و فعال هستند، از ثبات و توسعه بیشتری برخوردارند.
دادگاه مردمی در مادرید، با ثبت مستندات و شهادتها، تصویر شفاف و غیرقابل انکاری از خشونت سیستماتیک علیه زنان ارائه میدهد. این اشکها و روایتها ابزار قدرتمندی برای جلب توجه جامعه جهانی و فشار بر طالبان هستند. هر سکوت، هر تمسخر و هر انکار، استمرار تبعیض، خشونت و محرومیت نسلهای آینده را تضمین میکند.
زنان افغان حتی در شرایط سخت، ستونهای جامعه بودهاند؛ از دوران جهاد تا امروز، آنان عامل تغییر، عدالت و توسعه بودهاند. مردانی که سکوت میکنند یا با تمسخر پاسخ میدهند، نه تنها به زنان خیانت میکنند بلکه به آینده افغانستان نیز خیانت میکنند. طالبان از زنان میترسند و مردسالاری داخلی تنها به تثبیت قدرت آنان کمک میکند، اما این ترس میتواند با بیداری وجدان مردان افغان، به ابزاری برای مقابله با ظلم تبدیل شود.
پیام روشن این است: حمایت از زنان، نه تنها دفاع از عدالت و کرامت انسانی، بلکه تقویت پایههای یک جامعه عادلانه، آزاد و پایدار است. هر مردی که از زنان حمایت میکند، تاریخ را به نفع حق و عدالت تغییر میدهد و هر سکوت، به استمرار تبعیض و خشونت کمک میکند.
در نهایت، سخن از سیاست نیست؛ سخن از وجدان، انسانیت و آینده یک ملت است. تا زمانی که این شرم و وجدان به عمل تبدیل نشود، درد و رنج زنان ادامه خواهد یافت و عدالت به تأخیر خواهد افتاد.


Leave feedback about this