تحلیل تعهد طالبان به تأمین امنیت خط آهن افغان–ترانس؛ فرصت یا چالش؟
نویسنده سید حسن موسوی
افغانستان امروز در یکی از بحرانیترین دورانهای تاریخ خود قرار دارد؛ جنگهای مداوم، تحریمهای سختگیرانه و ناپایداری سیاسی، وضعیت پیچیده و پرچالشی را برای کشور رقم زده است. در این شرایط، پروژه راهآهن افغان–ترانس که قرار است افغانستان را به ازبکستان و پاکستان متصل کند، فرصتی بیسابقه برای بازسازی اقتصادی و تقویت همکاریهای منطقهای به شمار میرود. خبر تعهد طالبان به تأمین امنیت این پروژه، از نگاه نخست نویدبخش به نظر میرسد، اما اگر از زاویهای دقیقتر به آن نگاه کنیم، با چالشها و پیامدهای گستردهای روبهرو هستیم که باید به دقت تحلیل شود.
تعهد طالبان به امنیت خط آهن، سیگنالی سیاسی مهم برای همسایگان و جامعه جهانی است. این گروه که تاکنون در عرصه بینالمللی مشروعیت رسمی و کامل نیافته، از این طریق در تلاش است خود را به عنوان یک بازیگر مسئول و توانمند در زمینه مدیریت پروژههای کلان اقتصادی معرفی کند.
با این حال، این پروژه یک آزمون بزرگ برای طالبان به حساب میآید: آیا آنها قادر خواهند بود فراتر از شعارها، امنیت و ثبات واقعی را در مسیری طولانی و آسیبپذیر تضمین کنند؟ هرگونه شکست در این زمینه میتواند مشروعیت بینالمللی طالبان را بیش از پیش زیر سؤال برده و اعتماد کشورهای منطقه و سرمایهگذاران خارجی را خدشهدار کند.
اقتصاد شکننده افغانستان که به شدت وابسته به کمکهای خارجی و تجارت غیررسمی است، میتواند از راهاندازی این خط آهن بهرههای فراوانی ببرد. دسترسی مستقیم به بازارهای آسیای میانه و جنوب آسیا میتواند درآمدهای گمرکی قابل توجهی را برای کشور به همراه داشته باشد و فرصتهای اشتغال را گسترش دهد.
اما چالشها نیز بسیارند؛ وضعیت نابسامان زیرساختها، تحریمهای بینالمللی و عدم به رسمیت شناخته شدن طالبان از سوی بیشتر دولتها، روند جذب سرمایهگذاری و بهرهبرداری از این پروژه را پیچیده و دشوار ساخته است.
طالبان برای موفقیت این پروژه باید دو سطح امنیتی را به طور همزمان مدیریت کنند: مقابله با تهدیدهای داخلی از جمله گروههای مسلح مخالف و نیروهای ناشناس، و همچنین مدیریت خطرات منطقهای از جمله احتمال سوءاستفاده گروههای تروریستی یا قاچاقچیان.
از آنجا که امنیت در بخشهای مختلف افغانستان، به ویژه مناطق مرزی، همچنان شکننده است، تضمین امنیت یک خط آهن ۸۵۰ کیلومتری بدون برنامهریزی دقیق، همکاری منطقهای و پشتیبانی جدی، کاری سخت و پرمخاطره خواهد بود.
از سوی دیگر، پاکستان و ازبکستان به عنوان دو شریک اصلی پروژه، منافع استراتژیک مهمی در این مسیر دارند. پاکستان که به دنبال دسترسی آسانتر به بازارهای آسیای میانه است، و ازبکستان که خواهان توسعه تجارت منطقهای است، انتظار دارند طالبان نقش قابل اعتمادی در تأمین امنیت و همکاریهای دوجانبه ایفا کند.
این سه کشور باید روابط خود را بر اساس همکاری مستحکم و دور از تنشهای سیاسی شکل دهند، چرا که هرگونه اختلاف و بیاعتمادی میتواند پروژه را با مخاطره مواجه کند.
در نهایت، نباید از فشارهای بینالمللی بر طالبان به دلیل نقض حقوق بشر، به ویژه حقوق زنان و اقلیتها، غافل بود. اگر طالبان قصد دارند پروژههای اقتصادی بزرگ مانند این خط آهن را به عنوان راهی برای افزایش مشروعیت و تعامل دیپلماتیک استفاده کنند، باید گامهای جدی و ملموسی در بهبود وضعیت حقوق بشر بردارند.
در غیر این صورت، حتی در صورت تأمین امنیت پروژه، نگرانیهای سیاسی و اخلاقی جامعه جهانی میتواند مانع از جذب سرمایهگذاری و همکاریهای گسترده شود.
به طور کلی، تعهد طالبان به تأمین امنیت خط آهن افغان–ترانس میتواند درهای تازهای به روی اقتصاد افغانستان و روابط منطقهای باز کند و نماد پیوندهای نوین در منطقه باشد. اما موفقیت این پروژه مستلزم رفع چالشهای امنیتی، سیاسی، اقتصادی و حقوق بشری است.
طالبان باید نشان دهند که توانایی مدیریت عملی و واقعی این پروژه بزرگ را دارند و میتوانند اعتماد همسایگان و جامعه بینالمللی را جلب کنند؛ در غیر این صورت، این تعهد در حد یک وعده توخالی باقی خواهد ماند و فرصتی حیاتی برای افغانستان از دست خواهد رفت.
Leave feedback about this