نویسنده : سید حسن موسوی
در حالیکه میلیونها خانواده افغان در تاریکی شبهای بیبرق، بیکاری و فقر دستوپا میزنند، طالبان با سر و صدای زیاد از تفاهمنامهای ۱۰ میلیارد دالری با شرکت «عزیزی انرژی» برای تولید ۱۰ هزار مگاوات برق خبر دادهاند.
در ظاهر، این پروژه میتواند گامی بهسوی خودکفایی و پیشرفت باشد، اما بررسی دقیقتر آن، لایههای پنهانی از انحصار، بهرهبرداری سیاسی و بیعدالتی اقتصادی را آشکار میسازد.
طالبان با استفاده از زبان توسعه، تلاش دارند خود را بهعنوان حکومت توانمند و مسئول در عرصه زیرساخت معرفی کنند. اما تجربههای دو دهه گذشته در افغانستان – از خصوصیسازی بیضابطه در بخشهایی مثل آب، گاز، مخابرات و حتی زمین – نشان میدهد که در غیاب شفافیت، نظارت عمومی و قوانین واضح، هرگونه پروژه کلان، بهجای رفاه عمومی، بیشتر به ثروتاندوزی گروهی خاص، وابسته به حلقه قدرت، منجر میشود.
در این پروژه نیز هیچ اطلاعات رسمی درباره نوع قرارداد (BOT، BOO یا مالکیت کامل دولتی؟)، نقش شرکت، سود و سهم مردم، تعرفه برق، یا نحوه توزیع منطقهای انرژی منتشر نشده است. این سکوت، خود پرسشبرانگیزترین بخش ماجراست: وقتی شفافیت نیست، اعتماد نیست؛ و وقتی اعتماد نباشد، توسعه به ابزاری برای سرکوب تبدیل میشود.
در سطح جهانی، تجربه نشان داده است که پروژههای بزرگ انرژی که بدون شفافیت و نظارت مناسب اجرا میشوند، اغلب به فساد، انحصار و نارضایتی عمومی منجر شدهاند. بهعنوان مثال، در استرالیا، برخی پروژههای انرژی تجدیدپذیر با عدم مشورت کافی با جامعه محلی و نبود نهادهای نظارتی مستقل، با اعتراضات مردمی و افزایش هزینههای غیرمنتظره روبهرو شدهاند. این موارد نمونههای هشداردهندهای هستند که اهمیت شفافیت و پاسخگویی را در پروژههای زیرساختی انرژی نشان میدهند.
در افغانستان نیز، در حالی که منابع طبیعی فراوانی مانند زغالسنگ و گاز ملی وجود دارد، پروژه ۱۰ میلیارد دالری برق طالبان با شرکت «عزیزی انرژی» بدون ارائه جزئیات قرارداد و روشن شدن نحوه مالکیت و توزیع انرژی، نگرانیهای جدی درباره انحصار و سوءاستفاده اقتصادی ایجاد کرده است. این ابهامات میتواند موجب شود که این پروژه به جای توسعه عادلانه و همهگیر، به ابزاری برای تسلط گروه خاصی بر منابع حیاتی تبدیل شود.
اگر برق، این منبع حیاتی زندگی مدرن، زیر چتر یک قرارداد مبهم به یک شرکت خانوادگی و نزدیک به قدرت سپرده شود، چه تضمینی هست که فردا برق به جای اینکه نوری در تاریکی باشد، شمشیر خاموشی بر سر مردم معترض نباشد؟ چه تضمینی هست که ولایات همسو با حکومت زودتر به برق نرسند و مناطق بیصدا در خاموشی مطلق رها نشوند؟ ما پیشتر دیدهایم که در کابل، شبکههای شخصی آب چگونه با زور و انحصار، مانع توسعه دولتی شدند. امروز همین خطر در سطح ملی برای انرژی تکرار میشود.
از سوی دیگر، طالبان با چنین پروژههایی در حال مهندسی اقتصاد آیندهاند. آنها حلقهای از سرمایهگذاران افغانتبار در بیرون کشور را که بهنوعی منافع مشترک یا نزدیکی فکری با آنان دارند، تشویق به سرمایهگذاری در داخل میکنند. اما این جذب سرمایه نه از راه ایجاد فضای آزاد اقتصادی، بلکه با امتیازدهی پنهانی، حذف رقبا، و واگذاری منابع ملی به اشخاص خاص صورت میگیرد؛ یعنی اقتصاد سیاسی، نه بازار آزاد.
پروژه برق در اصل باید وسیلهای برای عدالت باشد، نه ابزار تبعیض. باید همهگیر و عادلانه باشد، نه انحصاری و تبلیغاتی. برق یک حق است، نه امتیاز. وقتی یک گروه سیاسی-مسلح، بدون نظارت نهادهای مستقل، انحصار منابع انرژی را در اختیار بگیرد، آنچه میسازد فقط نیروگاه برق نیست؛ بلکه دستگاهی است برای کنترول مردم، تحمیل سکوت و پاداشدادن به وفاداری.
از اینرو، یک سوال اساسی مطرح میشود: آیا مردم حق دارند بدانند پشت این پروژه چه میگذرد؟ پاسخ روشن است: آری. زیرا برق، آب و نان مردم است، نه ارثیه حاکمان.
اگر امروز نپرسیم، اگر امروز مطالبه نکنیم، اگر امروز با تحلیل و آگاهی این بازی را افشا نکنیم، فردا فرزندان ما در کشوری زندگی خواهند کرد که برای داشتن یک لامپ روشن، باید وفاداری سیاسیشان را ثابت کنند.
در نتیجه، پروژه ۱۰ میلیارد دالری برق طالبان با عزیزی انرژی نه آغاز توسعه، بلکه آزمون بزرگ عدالت، شفافیت و حق مردم برای دانستن است. اگر این پروژه واقعاً بهنفع مردم است، باید متن آن منتشر شود، نهادهای بیطرف بر آن نظارت کنند، و از هرگونه انحصار جلوگیری گردد. وگرنه، این برق نه نور زندگی، بلکه شعلهای خواهد بود برای سوزاندن آخرین امیدهای مردم.
Leave feedback about this