نویستده : سید حسن موسوی
اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره بازگشت احتمالی امریکا به پایگاه بگرام، افغانستان را دوباره در محور توجه جهان قرار داده است. او نهتنها گفت واشنگتن در حال گفتوگو با طالبان برای «پس گرفتن» بگرام است، بلکه هشدار داد در صورت مخالفت طالبان «اتفاقات بدی خواهد افتاد». این سخنان، معادلهای تازه را پیش روی افغانستان گذاشته است: اگر امریکا برگردد، طالبان و حامیان منطقهایشان چه خواهند کرد؟
طالبان بیش از چهار سال است که با مشت آهنین بر افغانستان حکومت میکنند؛ حکومتی که نه مشروعیت داخلی دارد و نه بهرسمیت شناخته شده است. این دو سال برای مردم افغانستان یعنی تجربهای تلخ از سرکوب، محدودیت و محرومیت: زنان از آموزش و کار منع شدهاند، خانوادهها با بیکاری و فقر دست و پنجه نرم میکنند، و میلیونها نفر به مهاجرت اجباری یا زندگی در سایه ترس و تهدید تن دادهاند. شهرها و روستاها شاهد بسته شدن کسبوکارها، کاهش خدمات عمومی و محدودیت آزادیهای فردی بودهاند. این تجربه دردناک نشان میدهد که طالبان بیش از آنکه نگران حضور خارجی باشند، از فروپاشی درونی و شورش اجتماعی میترسند.
کشورهای منطقه نیز بار دیگر وارد بازی آشنا میشوند. ایران و روسیه همواره با شعار دفاع از استقلال افغانستان در برابر امریکا موضع گرفتهاند، اما تجربه نشان داده که دغدغه اصلی آنها نه مردم، بلکه منافع ژئوپولیتیکیشان بوده است. ایران طالبان را تحمل میکند چون آنها را وزنهای علیه امریکا میبیند، و روسیه نیز به طالبان بهعنوان سدی در برابر نفوذ واشنگتن نگاه میکند. اگر این کشورها واقعاً نگران مردم افغانستان بودند، در برابر حبس دختران در خانهها، مرگ بیماران زن در کلینیکها، و فقر فلجکننده، سکوت نمیکردند.
چین هم نگران است، زیرا بازگشت امریکا به بگرام به معنای نزدیک شدن یک قدرت بزرگ به مرزهای غربی این کشور خواهد بود. پاکستان بیش از همه در موقعیت دشوار قرار میگیرد: از یکسو روابط تاریخی با طالبان دارد، اما از سوی دیگر، آنها را به حمایت از تحریک طالبان پاکستانی متهم میکند. بازگشت واشنگتن میتواند همه معادلات چندلایه اسلامآباد را برهم بزند.
امریکا اما، نه توان مالی و نه اراده سیاسی برای بازگشت گسترده به افغانستان را دارد. تجربه ۲۰ سال گذشته نشان داد که اشغال و جنگ نمیتواند صلح بیاورد. با این حال، یک حضور محدود – مثلاً ایجاد پایگاه اطلاعاتی و لجستیکی در بگرام – میتواند دو هدف مهم را تأمین کند: نخست، بازگرداندن پرستیژ از دسترفته پس از خروج ۲۰۲۱؛ دوم، مهار طالبان و گروههای تروریستی که همچنان تهدیدی برای منافع واشنگتن و متحدانش هستند.
اینجاست که معادله روشنتر میشود: مخالفان حضور امریکا – طالبان، ایران، روسیه و چین – همگی در یک صف قرار گرفتهاند. اما این صف چیزی جز فقر، انزوا و سرکوب برای مردم افغانستان به همراه نداشته است. بازگشت امریکا، هرچند خطر آغاز یک دور تازه از جنگ نیابتی را دارد، اما میتواند فرصتی برای شکستن حلقه خفقان نیز باشد. مردم افغانستان، که از طالبان بیزارند و از بازیهای منطقهای خسته شدهاند، شاید این بار بازگشت امریکا را نه به چشم «اشغال»، بلکه بهعنوان پایان رؤیای طالبان و حامیانشان ببینند.
بگرام فقط یک پایگاه نیست؛ بگرام آینهای است که آینده افغانستان را به دنیا نشان میدهد. نماد تقابل دو جهان است: جهانی که طالبان و متحدان منطقهایشان میخواهند – جهانی پر از سانسور، معاملههای پنهان و بنبست – و جهانی که امریکا میکوشد بار دیگر در آن پا بگذارد. آینده افغانستان در این آینه دیده میشود؛ آیا سرکوب و عقبماندگی ادامه خواهد یافت یا فرصت تازهای برای عدالت، توسعه و حقوق مردم به وجود خواهد آمد؟
در نهایت، پرسش اصلی روشن است: بازگشت امریکا تنها زمانی میتواند مثبت باشد که در کنار مردم و با محوریت جامعه مدنی عمل کند، وگرنه باز همان چرخه تکرار میشود. افغانستان بیش از هر زمان دیگری به تصمیماتی نیاز دارد که در مرکز آنها مردم و عدالت اجتماعی باشند، نه منافع قدرتهای خارجی یا رویای طالبان.
Leave feedback about this