nodypng e1762208459907
خبرگزاری آگاه دیدگاه سیاست

بازگشت به خانه یا بازگشت به ترس؟ روایتی از بی‌اعتمادی به وعده‌های طالبان

نویسنده: سید حسن موسوی

آیا واقعاً می‌توان به وعده طالبان اعتماد کرد وقتی می‌گویند: «برگردید، جان‌تان در امان است»؟ این پرسش، امروز ذهن میلیون‌ها مهاجر افغان را درگیر کرده است؛ مردمانی که سال‌هاست میان رنج غربت و هراس بازگشت سرگردان‌اند. مولوی شیراحمد عمار، رئیس امور همکاری‌های منطقه‌ای وزارت خارجه طالبان، با اطمینان از امنیت کامل سخن می‌گوید و حتی مثال می‌آورد که اگر جان حامد کرزی در امان است، پس جان یک سرباز هم محفوظ خواهد بود. اما در همان لحظه، گزارش‌های یوناما از قتل، بازداشت و شکنجه نظامیان پیشین پرده برمی‌دارد و این تضاد، همان نقطه‌ای است که اعتماد فرو می‌ریزد و مهاجران را در برزخ تصمیم‌گیری رها می‌کند. طالبان با تکرار شعار عفو عمومی می‌کوشند تصویری از افغانستان امن و آرام بسازند، اما این روایت بیش از آنکه برای مردم داخل کشور باشد، برای مصرف خارجی است؛ برای ایران و پاکستان که میزبان میلیون‌ها مهاجرند و برای جامعه جهانی که مشروعیت طالبان را زیر ذره‌بین دارد. وعده امنیت، در واقع ابزاری است برای انتقال بار مسئولیت: اگر مهاجران بازنگردند، مقصر کشورهای میزبان‌اند، نه طالبان.

مثال کرزی یا عبدالله عبدالله نشان‌دهنده نوعی امنیت گزینشی است. رهبران سیاسی در امان‌اند، اما سربازان و کارمندان عادی، همان‌هایی که ستون فقرات دولت پیشین بودند، همچنان در معرض خطرند. یوناما تنها در سه ماه گذشته ۱۴ قتل هدفمند، ۲۱ بازداشت خودسرانه و سه مورد شکنجه را ثبت کرده است. این آمارها نشان می‌دهد که عفو عمومی در عمل به یک عفو طبقاتی تقلیل یافته است: نخبگان در امان، بدنه بی‌پناه. برای مهاجران افغان در ایران و پاکستان، بازگشت به کشور مادری یک انتخاب ساده نیست؛ یک قمار است. غربت، تبعیض و فشار اقتصادی در کشورهای میزبان از یک‌سو، و خطر بازداشت و انتقام‌جویی در افغانستان از سوی دیگر. هر خبر تازه از ناپدیدشدن یک سرباز یا شکنجه یک کارمند پیشین، کفه ترازو را به‌سوی ماندن سنگین‌تر می‌کند. بازگشت، در چنین فضایی، بیش از آنکه به خانه باشد، به سایه‌ای از ترس و تردید است.

اما در کنار تهدیدهای امنیتی، فقر، بیکاری و محدودیت‌های اجتماعی چهره‌ای دیگر از واقعیت افغانستان امروز را نشان می‌دهد. آمارهای داخلی حاکی از آن است که بیش از ۷۰ درصد جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می‌کنند و نرخ بیکاری در میان جوانان رو به افزایش است. زنان از بیشتر مشاغل رسمی حذف شده‌اند و دختران از ادامه تحصیل در مقاطع متوسطه و دانشگاه محروم مانده‌اند. در بسیاری از خانواده‌ها، زنان تنها نان‌آور خانه بودند، اما اکنون ناچارند در خفا و با ترس کارهای دستی یا خانگی انجام دهند. برای بسیاری از مهاجران، بازگشت به چنین جامعه‌ای به معنای بازگشت به بیکاری، گرسنگی و خاموشی است. این واقعیت، تصویر طالبان از افغانستان امن و آباد را زیر سؤال می‌برد، زیرا امنیت بدون کار، آموزش و آزادی، فقط شکلی از بقاست، نه زندگی.

طالبان مهاجران را نه فقط به‌عنوان شهروندان، بلکه به‌عنوان ابزار سیاسی می‌بینند. بازگشت آنان می‌تواند به‌عنوان رأی اعتماد به طالبان تفسیر شود و مشروعیت داخلی و خارجی این گروه را تقویت کند. از همین‌رو، مهاجران به سرمایه‌ای ژئوپولیتیک بدل شده‌اند؛ ابزاری برای فشار بر همسایگان و نمایش مشروعیت در برابر جهان. در نهایت، مسئله اصلی نه امنیت فیزیکی، بلکه بحران اعتماد است. طالبان امنیت را به معنای زنده ماندن تقلیل داده‌اند، در حالی‌که بازگشت واقعی نیازمند عدالت، کرامت و تضمین حقوقی است. نبود نهادهای مستقل نظارتی و شفافیت مالی، این وعده‌ها را به پژواکی توخالی بدل کرده است. به تعبیر یکی از کارشناسان، افغانستان نه از زلزله، بلکه از بی‌اعتمادی می‌لرزد.

این بحران اعتماد تنها به مهاجران و همسایگان محدود نمی‌شود. جامعه جهانی نیز در برابر تناقض میان گفتار و کردار طالبان دچار تردید است. کمک‌های بشردوستانه، مذاکرات سیاسی و حتی تعاملات اقتصادی، همگی به میزان اعتماد به طالبان گره خورده‌اند. وقتی وعده‌های امنیتی در داخل کشور نقض می‌شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که تعهدات بین‌المللی آنان جدی گرفته شود؟ در دل این فضای پرابهام، داستان‌های فردی مهاجران، بُعد انسانی بحران را برجسته‌تر می‌سازد. خانواده‌ای که پس از سال‌ها زندگی در ایران به امید امنیت به افغانستان بازمی‌گردد، اما پدر خانواده چند هفته بعد بازداشت می‌شود. یا سربازی که پس از بازگشت، در برابر چشم فرزندانش ناپدید می‌شود. این روایت‌ها، هرچند پراکنده، اما به‌سرعت در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌شوند و موجی از ترس و بی‌اعتمادی را دامن می‌زنند.

اظهارات مولوی عمار، به‌جای آنکه مهاجران را دلگرم کند، بار دیگر تناقض میان گفتار و کردار طالبان را آشکار ساخت. تا زمانی که سازوکارهای شفاف، عدالت انتقالی و تضمین‌های بین‌المللی وجود نداشته باشد، هر وعده‌ای—even اگر با صدای بلند تکرار شود—بیشتر به شعاری تبلیغاتی می‌ماند تا تضمینی واقعی. مهاجران افغان امروز در برابر پرسشی ایستاده‌اند که پاسخ آن سرنوشت یک ملت را رقم می‌زند: آیا بازگشت به افغانستان، بازگشت به خانه است یا بازگشت به سایه‌ای از ترس و بی‌اعتمادی؟

Leave feedback about this

  • Quality
  • Price
  • Service

PROS

+
Add Field

CONS

+
Add Field
Choose Image
Choose Video